2021-04-19 19:07:11
«با شمشیر چوبی به جنگ اژدهای آزار جنسی»
نویسنده: علی نصری
چند سال پیش در دانشگاه مکگیل مونترآل، در جشنهای آغاز سال، دانشجویان قدیمیتر، دانشجویان سال اولی را به یک سری «چالش جنسی» در ملأ عام، در خیابانهای اطراف دانشگاه، ترغیب کردند. این چالشها چنان خارج از عرف و بهتآور بود که همانجا اعتراض بسیاری از رهگذران و کسبه آن منطقه را برانگیخت.
چند روز بعد، در راستای همان جشنها، تیم فوتبال-آمریکایی دانشگاه، مراسمی به اسم «دکتر جارو» (Dr Broom) - که در واقع «تجاوز» با «چوب جارو» به چند نفر از همتیمیهای «داوطلب» خود بود - را در وسط زمین فوتبال و در برابر چشمان تماشاچیان به نمایش گذاشت (مراسمی که سالها بعد به یک تجاوز واقعی منجر شد و باعث انحلال تیم فوتبال-آمریکایی دانشگاه مکگیل و تعلیق مسابقات در آن سال گشت.)
این اتفاق بحثهای زیادی در جامعه به راه انداخت و موافقان و مخالفان زیادی پیدا کرد. سرانجام یک برنامه مشهور تلویزیونی، برای بررسی همهجانبه ماجرا، میز گردی برپا کرد و از تعدادی از مسئولین دانشگاه، دانشجویان و تحلیلگران جامعهشناسی و روانشناسی برای شرکت در یک مناظره - بین «موافقان» و «مخالفان» این قبیل چالشها - دعوت نمود.
استدلال «موافقان» این بود که همه افرادی که در این چالشها شرکت کردند بالای «۱۸ سال» سن داشتند، با «رضایت» کامل خود وارد این بازی شدند و «مالکیت بر بدن خود» دارند؛ پس تا زمانی که هیچ قانونی را نقض نکردند، کسی حق ندارد بر اساس سلیقه و قضاوت خود مانع برگزاری چنین برنامههایی شود.
«مخالفان» استدلال میکردند که شاید این «رضایت» چنان کامل هم نبوده و بر اثر «فشار نظیر» (peer pressure) داده شده و افراد شرکتکننده، علیرغم میل باطنی خود، برای حفظ «محبوبیت» یا به منظور «پذیرفته شدن» در جمع همتایانشان، به ناچار تن به این چالشها دادند.
نکته جالب توجه این بود که هر دو گروه «موافق» و«مخالف»، علیرغم طیف وسیعی از تخصصهایشان، هیچ معیار دیگری جز «رضایت طرفین»، «سن قانونی» و «مالکیت بر بدن خود» برای دفاع از موضعشان نسبت به این حادثه، نداشتند. و هر دو گره در قضاوتها و اظهار نظرهایشان، محدود به همین چند «فرمول» اخلاقی و تایید شده توسط قشر «آکادمیک» و «پیشرو»ی جامعه بودند.
مفاهیمی مانند «حرمت» دانشگاه، «کرامت انسانی»، «عزت نفس»، «عفت عمومی»، «احترام» به خود و دیگری، «غیرت» و «نجابت»، هیچ جایی در این مناظره نداشتند؛ چرا که این ارزشها، در طی سالها، توسط همین قشر «الیت» و «روشنفکر»، به عنوان مفاهیم «ارتجاعی»، «مردسالارانه» و «مطلقگرایانه» مردود شناخته شده بودند. و طبیعتاً هر کسی که «جرأت» اشاره به اینها را داشته باشد، بلافاصله با برچسب «مرتجع»، «عقبمانده»، «مردسالار» و «امل»، از فضای الیت روشنفکری حذف میشود.
امروز طبقه متوسط ایرانی نیز دچار همین معضل شده است. با این تفاوت که منتظر نشسته تا آخرین «فرمول» اخلاقی - مانند آخرین مدل iPhone - از غرب فرا رسد تا بلکه بتواند با استمداد از آن، اتفاقات پیرامون خودش را درک، تحلیل و قضاوت کند. این قشر نیز در طی این سالها، با تیشه به جان ریشه تمام معیارهای عرفی، فرهنگی و سنتی جامعه خود افتاده و در نتیجه امروز هیچ ابزار دیگری - جز همان «فرمول»های ترجمهای - برای قضاوت در مورد مسائل اجتماعی جامعه خودش، در دست ندارد.
یاد دارم چند سال پیش، در کنسرت محسن نامجو در شهر تورنتو، یک دختر جوان محجبه، چنان مورد آزار و اذیت جمعیت، با طعنههایی مانند «تو کجا، اینجا کجا؟»، «با این قیافه آمدهای کنسرت نامجو؟»، «تو هم مگر از این نوع موسیقیها گوش میدهی؟!»، «تو هم مگر نامجو میفهمی؟»، «راه مسجد را گم کردی؟» و... قرار گرفت، که با ناراحتی سالن کنسرت را ترک کرد و فردای آن شب در وبلاگش نوشت که حضور در آن جمع تلخترین تجربه زندگیاش بوده.
یا همین دو هفته پیش بود که «علی مطهری» - که هیچ سابقه آزارگری جنسی از او ثبت نشده - به خاطر بیان دیدگاههای سنتیاش، در تمام شبکههای اجتماعی و حتی رسانههای فارسیزبان، به «بیماری جنسی» متهم شد، کاریکاتورهای متعددی از او کشیده شد، جوکهای بیشمار برایش ساخته شد و به انواع و اشکال مختلف مورد تحقیر و تمسخر و اهانت قرار گرفت.
دقیقاً در چنین فضای مسمومی است که یک آزارگر جنسی مجال آزارگری میابد و میتواند در خلأ هرگونه ارزش عرفی - و بعضاً با بهرهگیری از همین فرهنگ برچسبزنی، تحقیر و خشونت جمعی - احساس ناامنی، بیپنهاهی و استیصال را در قربانیان خود بوجود آورد و آنها در دام خود بیاندازد.
کافی است تا به روایتهای اخیر آزاردیدگان جنسی توجه کنیم تا رویکرد مشترک آزارگران و الگوهای ثابت آزارگری آنها را مشاهده کنیم: (ادامه در پایین)
218 viewsAli M, 16:07