Get Mystery Box with random crypto!

توصیه‌هایی برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی (۳) ۳. آزادی و مسئو | دِرَنـــگ

توصیه‌هایی برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی (۳)

۳. آزادی و مسئولیت

نه آزادی تعریف ساده و فراگیری دارد، نه مسئولیت. در این‌جا هم نمی‌خواهم خود را درگیر تعریف این دو واژه کنم. داریم در مورد آزادی و مسئولیت دانشجو صحبت می‌کنیم و در این بافتار کم‌وبیش منظور از آزادی و مسئولیت روشن است.

بگذارید با یک مثال شروع کنم. بسیار پیش می‌آید که دانشجویی برای مشورت در مورد انتخاب رشته یا دانشگاه به من مراجعه کند: در مورد انتخاب‌های پیش رویش و شرایط و محدودیت‌هایش توضیح می‌دهد و نظرم را می‌پرسد. در حد اطلاعاتی که دارم نکات مثبت و منفی هر انتخاب را برایش می‌گویم و تصمیم را به خودش وامی‌گذارم. در بسیاری از موارد، بعد از همه‌ٔ این حرف‌ها دانشجو می‌پرسد: «حالا نظر شما چیه؟ به نظر شما کدومش رو انتخاب کنم؟»
معنی این سؤال این است که دانشجو به‌جای استفاده از آزادی‌اش در انتخاب ترجیح می‌دهد شخص دیگری به‌جای او تصمیم بگیرد و به او بگوید که چه کند. شاید یک حس درونی به او می‌گوید که در این صورت مسئولیت انتخاب هم با او نیست.

چنین رفتاری در دانشجویان کارشناسی ارشد و دکترا هم، وقتی که دارند روی تزشان کار می‌کنند، فراوان دیده می‌شود. مثلاً استاد موضوع یا سؤالی را مطرح می‌کند و از دانشجو می‌خواهد در مورد آن مطالعه یا محاسبه کند یا برنامه‌ای اجرا کند یا آزمایشی انجام دهد. تا اینجا دست دانشجو کاملاً باز است ولی خودش شروع می‌کند به محدود کردن خودش: مقدار پارامتر آلفا را چند بگیرم؟ برای xهای مثبت حساب کنم یا منفی؟ چند بار برنامه را اجرا کنم؟ شرایط اولیه را چی بگیرم؟ مقادیر بزرگ‌تر از ۱۰۰ را هم در نظر بگیرم یا فقط مقادیر کوچک‌تر از ۱۰۰ کافی است؟ راستی از روش الف استفاده کنم یا روش ب؟ نمودارش را هم رسم کنم؟ ...

اگر استاد به اندازه‌ٔ کافی حوصله داشته باشد که جواب همه‌ٔ این سؤال‌ها را بدهد، دانشجو که حالا دیگر گستردهٔ مانورش خیلی محدود و مشخص شده، خوشحال و خندان بیرون می‌رود و دو روز بعد می‌آید و می‌گوید: حساب کردم، جوابش شد صفر. حالا چی‌کار کنم؟
در این مرحله ممکن است استاد اوقات‌تلخی کند که چرا دانشجو حالت‌های دیگر را امتحان نکرده. و دانشجو می‌گوید: خودتون گفتید برای این حالت حساب کنم!

بسیاری از ما نه آزادی را می‌خواهیم و نه مسئولیت ناشی از آن را. به‌جای این که از آزادی‌مان استفاده کنیم و بهترین گزینه را انتخاب کنیم، ترجیح می‌دهیم کسی (که لابد باید آدم عاقل‌تر یا باتجربه‌تری باشد) به ما بگوید که دقیقاً چه کنیم و ما هم در بهترین حالت همان کار را بی‌کم‌وکاست انجام دهیم. اگر نتیجه مطلوب بود که چه بهتر. اگر نبود، مسئولش ما نیستیم؛ همان آدمی است که فکر می‌کردیم عاقل‌تر و با‌تجربه‌تر است.

دانشجویی که رضایت استاد برایش مهم‌تر از پیشرفت خودش است، دست‌و‌پای خود را می‌بندد تا همانی باشد که فکر می‌کند استاد می‌پسندد. آزادی خود را فدا می‌کند ولی در خیالش از عذاب وجدان ناشی از شکست رها می‌شود. چنین دانشجویی در بهترین حالت یک دانش‌آموز خوب است، نه دانشجو.

دانشجو باید جوینده‌ٔ دانش باشد. بکاود. آزمون و خطا کند. زمین بخورد و برخیزد. فکرش را پرواز دهد. به چیزهای عجیب و ناممکن فکر کند. راه‌‌های نرفته را امتحان کند. و البته مسئولیت نتایج کارهایش را شجاعانه بپذیرد. شهود، اشراق، خلاقیت و آفرینش فقط در چنین شرایطی امکان ظهور و بروز پیدا می‌کند.

استاد شما ممکن است تجربه و اشراف بیشتری در موضوع پروژه داشته باشد ولی توجه کنید که - درست به همین دلیل- ممکن است ذهنش به روش‌ها و مسیرهای مشخصی عادت کرده باشد. ذهن شما هنوز اسیر عادت نشده است. ممکن است شما راه‌حل‌ها و مسیرهایی را پیدا کنید که استادتان نتواند پیدا کند. خود را به راه استادتان محدود نکنید. راه خود را پیدا کنید. هیچ دو نفری مثل هم فکر نمی‌کنند. هر کسی می‌تواند روش‌های خاص خود را در مواجهه با مسائل داشته باشد. نقاط قوت و روش‌های خاص خود را پیدا کنید و پرورش‌شان دهید؛ تقویت‌شان کنید. در این زمینه، گفت‌وگوی دکتر ایمان افتخاری با سدریک ویلانی، ریاضی‌دان فرانسوی و برندهٔ نشان فیلدز نکات آموزنده‌ای دارد:

http://math.ipm.ac.ir/~eftekhary/files/Villani.pdf


قسمت‌های قبلی:
۱. هدفتان را مشخص کنید.
۲. ارتباط با استاد راهنما
قسمت بعدی: بنویسید.

@k1samani_channel