Get Mystery Box with random crypto!

علت مهم شدن فلسفه ی ایدئالیستی و کسانی نظیر هگل و کانت برای نئ | کژ نگریستن

علت مهم شدن فلسفه ی ایدئالیستی و کسانی نظیر هگل و کانت برای نئومارکسیست هایی چون ژیژک


این ایده که تجربه ی ما از جهان به میانجیگری مقولات اندیشه صورت یافته است، اینکه ما تماشاگران منفعل جهانی هستیم که صرفاً هست و به ما داده شده، اید ه ای است که با کانت و هگل ریشه گرفته است. ایده آلیسم آلمانی سوبژکتیویته را به عنوان اساس و بنیان پیش شرط عینیت جهان میگیرد. نزد هگل موجودات انسانی، هویت خود را تولید میکنند جهان و اندیشه شان خودبنیاد است، در درس گفتاری در باب فلسفه تاریخ می نویسد:«روح اساساً فعال است، خود را بدل به همانی می کند که در خودش است، بدل به کار و فعل خودش،و بدینسان بدل به ابژه ی خودش می شود و وجود خود را پیش روی خویش دارد». دریک سطح فلسفی بسیار کلی، ایده آلیسم این دیدگاه است که تفکر سرشت جهان را تعیین می کند، در حالت افراطی اش همچنان که نزد اسقف برکلی می‌بینیم این می‌تواند مستلزم انکار هر واقعیت فیزیکی ای بیرون از ذهنمان باشد،البته ایدئالیسم آلمانی می تواند جهان مادی را پذیرا باشد در حالی که برنقش قاطع تفکر و عقل تاکید می کند.
در کُل با کم اهمیت جلوه دادن استقلال جهان فیزیکی از ایده های ذهنی امثال ژیژک معتقدند:«نکته این نیست که واقعیتی بیرون از ذهن ما وجود ندارد،بلکه این است که ذهنی بیرون از واقعیت وجود ندارد».
چون ما بخشی از واقعیت هستیم. هرگز نمی توانیم از موضعی خنثی و بی طرف برای مشاهده عینی آن باشیم، موضع ما، بخشی است از آنچه مشاهده شده و اگر این چشم‌اندازِ تحریف گر حذف شود، آنگاه ابژه ی مشاهده هم حذف میشود.
هستی شناسی امثال ژیژک متضمن جهان است که ضرورتا ترک خورده و نامنسجم است. به طور کامل تحقق نیافته گرچه نه به این خاطر که معرفت ما ذهن بنیاد است، که در واقع ذهن بنیاد هم هست، بلکه چون سبک و سیاق جهان است این.
چیزی که برای کانت مسئله بود چگونگی امکان تجربه برای انسان بود. در تعریف اینکه چه چیزی معرفت تلقی می شود، در نخستین جمله ی درآمد نقد عقل محض بیان شده است، وقتی او تصدیق می‌کند که:«شکی نمی توان داشت که همه ی معرفت ما با تجربه آغاز می‌شود». تجربه به علت حواس ماست که امکان پذیر می شود، آنچه می بینیم، می شنویم، لمس میکنیم، می بوییم، می چشیم، به قول کانت،در اینجاست که معرفت آغاز می شود. حواس ما را به شهودهایی مجهز می کند و آنچه بدین‌ترتیب نزد ما حاضر است-- آنچه شهود می کنیم-- چیزی است که کانت «نمودها» می نامد.
ادامه