Get Mystery Box with random crypto!

مثلا ایشان صاحب یک منصب واقعی قضاوتی می شد یا اصلانه، بجای دگ | کژ نگریستن

مثلا ایشان صاحب یک منصب واقعی قضاوتی می شد یا اصلانه، بجای دگمه های لمسی گوشی اش، یک اسلحه دستش بود، کسی که حاضر می شود همکارش را که فقط با گفته ی او مخالفت کرده بود به این دلیل که ما نه این حق را داریم و نه می توانیم شکل گفتگو و اندیشیدن را به حالت قالبی دربیاوریم، مگر می شود حین مباحثه به یکی گفت که این فکر به ذهنت خطور بکنه و این یکی نه، تنها یک نفری قادراست به خودش چنین حقی قایل بشه که اولا خودش را مالک و صاحب واقعی گروه قلمداد بکنه و نتونه یک فاصله ای ایجاد کنه بین اون مقام نمادینش و شخصیت حقیقی اش که یک ایگویی است مثل باقی من ها، از دیگر تعارضات تفکر فاشیستی، خود محق بینی است بدون آنکه احساس کنی دیگران هم شاید به اندازه ی من هم نه بالاخره سهمی از حقیقت دارند، و حین بحث با من به اینکه چقدر اذیت شده اند و چشماشون که عملکرده اند، و جالبترین نقطه هم دقیقا همینجاست، گویا ما اذیت نمی شویم، خودمن که ایشان از حال روحی ام کاملا آگاه بودند که چه ترومای وحشتناکی را به تازگی از سر گذرانده ام، و هنوز هر روز می بندندم به انواع قرص های آرام بخش ووو. خلاصه ایشان حتی خود محق بینی اش بهش اجازه نداد علت خشم و ناراحتی منو بتونه ببینه حتی اون قهر کردن الکی من که برای خالی کردن خشمم بود،و با سنگدلی تمام نتیجه ی تمام زحمات من را بایک فشار و شلیک و ریمو کف دستمان گذاشت، ما اینجا دو یا سه وجه مختلفی از فریده مارزوک را مشاهده می کنیم، که هر کدام یکی به شکل خیالین، یکی به شکل نمادین و یکی هم به شکل واقعی در حالت ظهور و غیاب مدام مشغول حکومت و پیاده کردن ایده های انسانی اش بودند، در حالی که برای خیلی از اشخاص این سه وجه مختلف همشون یک شخص واحد بوده اند،
ادامه دارد


@Kajhnegaristan