Get Mystery Box with random crypto!

تفکر انتقادی و متفکر 'رخداد' و 'تکینگی' رضا مجد قسمت دوم | کژ نگریستن

تفکر انتقادی و متفکر "رخداد" و "تکینگی"
رضا مجد
قسمت دوم



متفکر انتقادی یکی از اهداف متعالی اش نجات دادن مخاطبان از دست امر کلی و همگانی و تبدیل کردن او به سوژه ی تکین است، سوژه ای که توان و قدرت و جرات آن را دارد که علیه باور همگانی و اکثریت صحبت بکند و مهمتر آن را به نقد بکشد.
منتقد انتقادی باید توان بازجویی از اندیشه ها را داشته باشد و آن را به دیگران نیز بیاموزد.کسی که علیه تمامی پایان ها عصیانی را آغاز کرده است،کسی که علیه وضعیت موجود عصیانی را آغازیده است.
از منظر متفکر انتفادی "آزادی" نه دادنی (یعنی از پیش مشخص و تضمین شده) و نه گرفتنی (یعنی از رهگذر شورش) است، بلکه یکجور خلق و آفرینش با آگاهی از گذشته و شناخت لحظه ی اکنون و نسبت بندی درست آن با آینده، است.
متفکر انتقادی مخاطبان خود را از دام اوهامی مثل حقایق ابدی و فراتاریخی می رهاند،همچنین آنها را از بند واقعیت ها که همه ی آنها برساخت هایی گفتمانی ای بیش نیستند،می رهاند و به دامن حقیقت ها می اندازد، آنهم نه از طریق تفسیر، بلکه از طریق این معنا که حقایق جز گسست هایی در معنا و دانش موجود و تاریخ نیستند.
متفکر انتقادی خواب سنگین و ناعادلانه و نابرابر جهان را با انتقادهای بجایش برهم می زند و می آشوبد.
وضعیت مستقر همیشه باید مورد بازخواست و بازجویی قراربگیرد. منطق حقیقت مثل منطق میل است،همانگونه که در روانکاوی،سوژه از طریق مواجهه ی راستین با حقیقت میلش تبدیل به سوژه ی روانکاوی می شود، با وفاداری با میلش که در این جمله ی قصار لاکان تجلی یافته است: "به میل ات وفادار بمان".که به نوعی همان اخلاق روانکاوی است، شبیه اخلاق حقیقت است که یکی از مفاهیم بنیادی آلن بدیو است، از این منظر سوژه ی تکین حقیقت نیز باید تاب رویارویی با رخداد که حقیقت از دل آن زاده می شود را داشته باشد و همچنین به رخداد حقیقت وفادار بماند. و سوژه زمانی می تواند تن به چنین کاری بزند که بتواند سر وضعیت موجود و هستی اش قمار بکند،یا به بیانی جرات به مخاطره انداختن منافع و روابط اجتماعی اش را داشته باشد و مهمتر از همه جرات و شجاعت انتخاب داشته باشد،باید نسبت به حقیقت گشوده بود.
حقیقت واحدی هیچ وقت وجود نداشته است،حقیقتی کلی و ازلی و ابدی که بتوان در همه ی زمانها و مکانها و بر همه ی انسانها حمل کرد. به قول بدیو "واحد وجود ندارد" امر واحدی پس و پشت فرانمودها،بلکه هرچه هست کثرت است و بس، حتی اینگونه هم نیست که ابتدا واحدی وجود داشته باشد که بعدا کثرت از روی آن ساخته شود،یا به بیان آدورنویی: "کل دروغین است"، هیچ کل تام وحدت یافته ای وجود نداردطوری که همه ی کثرت ها را در بربگیرد. هر وضعیت یک کثرت نظام مند است که بر بی نهایت امکان شدن و رخداد گشوده است،ما باید رخداد را به مثابه ی یک تغییر و شدن واقعی،یک امر پیش آیند و تصادفی،اتفاقی که در خلاء وضعیت می افتد و اینگونه آن را قابل رویت می کند، یا به بیانی با ایجاد خمش و گسست در فهم رایج و دانش موجود و واقعیت برساخته،رخداد ممکن می شود و رخ می دهد، فهم کنیم، همچنان که متفکر رخداد می فهمد.از خصوصیات اصلی رخداد پیش بینی ناپذیری و ناتوانی بیان چگونگی رخداد آن است، اینجا مشابهت مفهومی ای بین ر"خداد" بدیویی و "امرواقعی" لاکانی وجود دارد.
رخداد هیچ شالوده و علت عینی ندارد در خلاء رخ می دهد و منطق خاص خودش را دارد، به همین خاطر است که یک متفکر انتقادی به قول نیچه باید خودش نابهنگام باشد و اندیشه اش هم نابهنگام باشد.
...ادامه دارد


@Kajhnegaristan