Get Mystery Box with random crypto!

‍ تاسيس ذوب آهن اصفهان، ثبت نام ايران در باشگاه کشورهای صنعتي | Karkhoone | کارخونه

تاسيس ذوب آهن اصفهان، ثبت نام ايران در باشگاه کشورهای صنعتي جهان بود

| مينا هرمزی

چشمانش برق مي زند، وقتي در باره «ذوب آهن» حرف مي زند. عشق به صنعت در تمام تار و پود وجودش تنيده شده است. مي گويد: « شايد اين حرف براي نسل هاي جديد قدري خنده آور باشد، اما من در تمام سالهاي كه در شركت ذوب آهن اصفهان كار مي كردم، هر روز صبح، اول كوره بلند را مي بوسيدم و بعد شروع به كار مي كردم»!

خنده نسل هاي جديد را به خودشان واگذار مي كنيم اما اگر بخواهيم، ردي از بانيان صنعت امروز ايران پيدا كنيم، بايد به سراغ امثال همان كساني رفت كه كارگاه و كارخانه و معدن و در يك كلام «صنعت» براي آنها، فقط محل كار و اشتغال نبود، بلكه در حكم معبد و پرستشگاهي بود كه ارزش بوسيدن و احترام داشت.

مهندس مجتبي فرديار، از پیشکسوتان بومی سازی در صنایع فولاد، فروآلیاژ و صنایع معدنی ایران است. وی درسال 1323 در یک خانواده صنعتی،درشهراصفهان متولدشده است. او از شركت ذوب آهن اصفهان بازنشسته شده است اما از كار و صنعت، خسته و بازنشسته نشده است. سالهاست كه كار مي كند و تجارب و يافته هاي ارزشمند خود را در قالب نوشته و گفتگو به اشتراك مي گذارد.

مهندس فرديار در باره خاطرات روزهاي تاسيس ذوب آهن اصفهان مي گويد:

در سال 1344 یک استادی به نام مهندس لاوی داشتم. یک روز ایشان گفتند، که قرار است با روس ها صحبت کنند تا قرارداد ذوب آهن نوشته شود.ايشان معتقد بود که اگر ایران صاحب ذوب آهن شود به قدری اصفهانی ها باهوش هستند که می توانند فولاد اصفهان را در دنیا معروف کنند. بالاخره 23 دیماه 1344 قرارداد ساخت ذوب آهن با روس ها امضاء شد و ما در خوابگاه دانشجویی، جشن بستنی خوردن به راه انداختیم.

با آمدن ذوب آهن، تحولي درصنعت كشور به وجود آمد. عده ای را برای یادگیری صنایع به انگلیس فرستادند. مردم همه تشنه یادگیری و کار بودند زیرا می خواستند تغییراتی در سطح زندگی مردم ایران داده شود. تا قبل از آن، حتی برای تدریس در دانشگاه ها هم منابع غنی و كافي وجود نداشت و در آن زمان، تازه دیگهای شوفاژ وراد ايران شده بود.

انتخاب اصفهان براي تاسيس ذوب آهن هم يك بحث علمي و فني بود. زیرا برای تاسیس ذوب آهن؛ آب، سنگ آهن، انرژی و استحکام زمین بسیار حائز اهمیت است. چند سال قبل ما میخواستیم در بندرعباس پروژه اجرا کنیم که در آنجا مشکل ما فقط تحکیم زمین بود. در گذشته اصفهان را انتخاب کردند، زیرا از تحکیم زمین خوبی برخوردار بود و مرکزیت ایران هم بود.

راه اندازي ذوب آهن به شركت ملي فولاد واگذار شده بود و من هم چون اصفهاني بودم و به ذوب فلزات هم علاقمند بودم، براي كار در ذوب آهن پيشنهاد شدم. وقتي مهندس شيباني پرونده من را دید به من گفت درست است که سالها درس خوانده ای و شاگرد اول بوده ای اما ما اینجا شاگرد اول کار لازم داریم و باید با همان جدیت که درس خوانده ای، کار کني! گفتم قبول است.

آنروزها دفتري و ساختماني در كار نبود. وقتی وارد ذوب آهن شدیم حتی یک ستون هم نبود که به آن تکیه کنیم و یا سقفی که خود را از باد و باران در امان بداریم. حتی لوله کشی آب هم نداشتیم. اما ما با همه توان خود، کارکردیم. با عشق و دل كار مي كرديم و هيچ چيز جز كار براي ما اهميتي نداشت اعتقاد داشتيم كه همیشه باید اقتصادی کار کرد. یعنی باید آخرین روشها را برای کم کردن مصرف انرژی به کار بست. باید آخرین روش هایی که برای تولیدات نو است را بشناسیم.

الان هم بايد اقتصادي كار كنيم. مثلا یکی از محصولات فولادی ما فولاد ابزار است، مته، تیغچه برش و غیره که بسیار گران قیمت است حتی از طلا هم گرانتر است و چرا باید در انحصار برخی از کشورها باشد؟ در یک سالن به مساحت20×100 می توان این کار را انجام داد. چرا ما باید فقط ریل تولید کنیم؟ گنجایشش تا کجاست؟ اما ساخت ابزار ارزشش خیلی بیشتر است.

عشقي از اين آب و خاك در دلم بود و خدا را شكر تا الان هم باقي مانده است. من در جشنواره خوارزمی رتبه گرفته ام و کارهای خود را به انگلیس برده ام و مجوز کار به من داده اند اما من نرفته ام. از من پرسیدند چرا به کشور ما نمی آیی؟ گفتم من اگر به کشور شما بیایم دنبال کننده شما می شوم اما من در ایران خودم دنبال کننده دارم. من برای وطنم کار می کنم. خاک شما بالاخره من را بیرون خواهد انداخت، من می خواهم در خاک خودم دفن شوم.

@karkhone