در حکایت جانفرسای پر کردن کسری بودجه! اگر کمی اهل دنبال | Karkhoone | کارخونه
در حکایت جانفرسای پر کردن کسری بودجه!
اگر کمی اهل دنبال کردن مسائل اقتصادی هستید، یا احیانا یک بار از سر فراغت (!) به حرفهای مسئولین خدوم و سختکوش گوش جان سپرده باشید، لابد با این عبارت آشنا هستید! پر کردن کسری بودجه! حالا این بودجهی لامصب چیست که یک کسری داشته باشد که حالا بخواهند پرش کنند؟ در موردش صحبت میکنیم! اما قبلش بیایید کمی خاطرههایمان با این عبارت فاخر را مرور کنیم! حتما باید شنیده باشید، وقتی دولت یک سیاستی اجرا میکند که مربوط به پول و پَله(!) است فورا یک عده پیدا میشوند که بگویند : «این دولت خبیث از خدا بیخبر دارد با این کارها کسری بودجهاش را پر میکند!» یا مدام مسئولان آگاه و خبیر به تمام جوانب امور میشنویم که ما را قسم حضرت عباس میدهند که این کار را برای رفع کسری بودجه انجام ندادیم! بودجه یعنی سند دخل و خرج دولت! این که دولت چقدر میخواهد خرج کند، و برای این مخارج چقدر باید منابع داشته باشد! منابعش هم بر خلاف باور عموم از منابع لایزال الهی نیست! از همین جیب مبارک خودمان کش میرود! یا نفتمان است یا مالیاتمان یا تورمی است که میشود افت جانهایمان! که داستانش در ادامه میآید. کسری بودجه یعنی خرج دولت از دخلش بالا زده است. یعنی مثلا باید قرض بگیرد. از کی گرفتنش مهم نیست! حالا یک کاریش میکند! قسمت مهمش این است که این قرض را قرار است چه کسی پس بدهد؟ باز هم شما! و البته من هم! دولت که از خودش چیزی ندارد! هر چه هست ماییم! هر پولی دارد از ما گرفته. حالا کسری بودجه داشتن دولت یعنی خرجی که حضرات تراشیدهاند از چیزی که میتوانند از جیب مردم بردارند بیشتر است. یعنی یا باید یک جور دیگری، راه دیگری به غیر از نفت و مالیات تیغمان بزند یا قرض بگیرد و در آینده قرضی که گرفته را از ما بگیرد. خلاصه همهاش به جیب من و شما ختم میشود! حالا الان دولت وقتی کسری بودجه دارد چه میکند؟ همان طور که گفتم بعضی وقتها قرض میگیرد. یعنی از جیب فردایمان بر میدارد. اما یک حربهی دیگر هم دارد! کارش این است که یک طوری میرود سراغ خزانهی بانک مرکزی و دلی از عزا در میآورد! حالا عصری است که حتی نیاز به پرینتر هم برای چاپ پول وجود ندارد! همهاش یک دکمه است بر روی کامپیوتر! خلاصه کسری بودجه یک همچین چیزی است! یک دره بر سر راه است! تورم و بیثباتی اقتصاد از همین گور بلند میشوند! حالا ما بیشتر از آن که فکر کنیم کدام از خدا بیخبری همچین چاهی برایمان کنده، انرژیمان مصروف این میشود که حواسمان باشد خدای نکرده دولت یک کاری نکند که کسریاش را جبران کند! اعتراضمان باید آن جا باشد که دارد از جیبمان خرج بیخود میتراشد نه آن وقتی که دنبال پولش میگردد! خلاصه که سر چشمه شاید گرفتن به بیل و از این جور حرفها!