Get Mystery Box with random crypto!

✒کسرا تبریزی(هیربد)✒

لوگوی کانال تلگرام kasraism1 — ✒کسرا تبریزی(هیربد)✒ ک
لوگوی کانال تلگرام kasraism1 — ✒کسرا تبریزی(هیربد)✒
آدرس کانال: @kasraism1
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 103
توضیحات از کانال

🚫کانال اشعار و تفکرات کسرا تبریزی🚫
شاعری از نسل میمون ها

Ratings & Reviews

4.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 2

2020-07-23 00:03:02 من هنوز زنده ام...
203 views21:03
باز کردن / نظر دهید
2020-07-23 00:02:49 .
190 views21:02
باز کردن / نظر دهید
2020-07-06 13:07:41 هفت تپه/ مبارزه‌ای طبقاتی

کسرا تبریزی

با وجود اینکه ۱۷ روز از اعتصاب گسترده ی کارگران بخش های مختلف شرکت بزرگ کشت و صنعت تپه میگذرد، رسانه های داخلی کوچکترین توجهی به این اعتصاب و خواسته های به حق آن نداشته اند، خواسته های که علاوه بر حقوق و بیمه ، حول محور بازگشت به کار کارگران اخراج شده ی هفت تپه در پی اعتراضات گذشته و البته لغو خصوصی سازی شرکت می‌چرخد. کارگران پس از روزها اعتصاب و اعتراض مسالمت آمیز در فضای کارخانه حالا به خیابان آمدند و با سر دادن شعارهایی خواسته های خود را با صدایی رسا فریاد میزنند. این اعتصاب تا زمانی که حقوق های عقب افتاده پرداخت نشود ، کارگران و نمایندگان اخراجی به کار بازگردند و خصوصی سازی که باعث نابودی شرکت شده لغو نگردد ادامه خواهد داشت. در این میان رفتار متناقض سیستم قضایی و رسانه ها با کارگران و کارفرمای هفت تپه عجیب نه اما قابل تأمل است.
امید اسدبیگی که چند سال پیش شرکت هفت تپه را به همراه رستمی خریداری کرد و در اضای پرداخت درصد اندکی از قیمت کارخانه، مابقی قیمت را وام گرفت و هرگز پرداخت نکرد حالا نه برای بلایی که با بی تجربگی و رذالتش که آن هم خاصیت طبقه ای است که در آن رشد یافته، بلکه به اتهام
"سردستگی سازمان یافته اخلال در نظام ارزی و پولی کشور از طریق قاچاق عمده ارز و معاملات غیرمجاز ارزهای دولتی " محاکمه میشود. با وجود اینکه او متهم به اختلاس و اخلال در نظام بانکی از طریق گرفتن ارز دولتی به بهانه ی واردات در حد چند صد میلیون دلار است (حدود ۶۰۰ میلیون دلار ارز برای راه اندازی خط تولید ۱۸ هزار تنی شکر به همراه چند نفر دیگر اخذ میکنند، اما قراردادی ۱۴ میلیون دلاری را برای خرید یک خط تولید دست دوم منعقد کرده اند که حتی خط تولید ۱۴ میلیون دلاری هم هرگز وارد کشور نشده است.) و همچنان مبالغی بالغ بر مبلغ ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار درهم امارات و ۵۰ هزار دلار را به متهم رضا انصاری که در آن زمان در بانک مرکزی صاحب پست بوده رشوه داده است. و حقوق کارگران را برای چندین ماه پرداخت نکرده و شرکت را به ورشکستگی کشیده است، آزادانه و محترمانه به دادگاه میرود و هیچ خطری من جمله بازداشت، اعتراف اجباری، وثیقه ی سنگین و ... او را تهدید نمیکند، تا جایی که دیشب سه شنبه دهم تیر ماه رسانه ی انصاف نیوز که البته اسمی برازنده ی رفتار و محتوایش ندارد این فرد را دعوت میکند و با او گفت و گو میکند و حتی در گفت و گو نماینده کارگران را مسخره میکند. در مقابل کارگران هفت تپه و سایر فعالان سیاسی کارگری حامی هفت تپه در سالهای اخیر در پاسخ به اعتراضشان در قبال وضع موجود چیزی جز بازداشت، سرکوب و حکم های سنگین زندان و برخورد های شدید امنیتی نسیبشان نشده است، از جمله ی آنها محمد خنیفر و اسماعیل بخشی و سالار بیژنی و ایمان اخضری نمایندگان و کارگران هفت تپه هستند که با بازداشت و حکم زندان که بعدها لغو شد و البته برخورد های امنیتی و در نهایت اخراج از کار مواجه شده اند. ابراهیم عباسی و یوسف بهمنی و مسلم چشم‌خاور نمایندگان دیگر هفت تپه هستند که در کنار سایر رفقای حاضر و اخراج شده یشان صدای این اعتصاب به حق هستند.
کارگران که صاحبان اصلی ثروت و هفت تپه هستند اگر صدایشان در بیاید که گرسنه اند و حقوق نگرفته اند احضار، بازداشت و زندانی میشوند و از آنها اعتراف تلویزیونی میگیرند و به فلان گروه و حزب وصلشان میکنند اما اسدبیگی که حقوق آنها را که به ناحق زیر خط فقر هم هست، ندهد و دزدی هم بکند تکریم می‌شود و رسانه و تریبون در اختیارش قرار میگیرد تا از خود دفاع کند .
این رفتار دوگانه بی‌شک ناشی از نگاه طبقاتی سیستم های مربوطه است و نشان میدهد چرا دزد آزادانه با احترام میگردد و صدایش شنیده می‌شود اما صدای به حق کارگران نه تنها شنیده نشده بلکه به شدیدترین نوع سرکوب میشود. چیزی جز یک مبارزه طبقاتی در هفت تپه و در تمام کارخانه ها و شرکت های اعتصابی در حال رخ دادن نیست. وظیفه ی مهم امروز ما حمایت بی قید و شرط از فعالان و کارگران هفت تپه و سایر کارخانه هاست که برای خواسته های به حق طبقه ی کارگر فریاد میکشند. بی شک سکوت ما در تدام روند ظالمانه ی موجود موثر است و همصدایی ما به بهتر شنیده شدن صدای کارگران اعتصابی کمکی شایان می‌کند.
زنده باد اعتصاب هفت تپه
زنده باد اسماعیل بخشی،محمد خنیفر و تمام کارگران مبارز هفت تپه
نه به اقتصاد خصوصی مافیایی
نه به کار مزدی
زنده باد نان، کار، آزادی
131 views10:07
باز کردن / نظر دهید
2020-05-22 12:01:29 ،،،
نامه‌هایی به کسرا
شماره‌ی۷

ما نمی‌میریم برادر...
.
امروز‌ که دارم این‌ چندخط را برایت می‌نویسم، تو در دادگاهِ بی‌عدالتی به‌جرمِ تفکر و بیان و شعر محاکمه می‌شوی.
درست یادم نیست امّا به‌گمانم از اولین باری‌که برادر خطابت کردم شش سال می‌گذرد. آن‌روزهای لعنتیِ خوب!
چه زود گذشت برادر...
یادم است اولین‌باری که سِن‌ات را پرسیدم و تو جواب دادی ۱۹ سال تعجب کردم و دوباره پرسیدم:چند؟؟؟
همان‌روزها باورم شد بزرگی به سن‌وسال نیست و تو نه در شعار؛ که در شعر‌و شعور ثابت کردی بزرگی.
یادت هست برادر؟
دارم از آن‌روزهای سخت می‌نویسم. حالا باید سیگاری بچاقم که دستم نلرزد و ادامه‌ی نامه را برایت بنویسم.
آن‌روزها که بعد از اخراج برای دومین‌بار به مهمانیِ فحش‌و کتک‌و بازجویی رفته بودم! همین‌ موقع‌ها بود. چندتن از رفقا هم بودند.
ما زیرپونزی‌های صفحه‌ی ادبیات آن‌روزها در سروصدای دانه‌درشت‌ها گم شده بودیم‌و کسی نمی‌دانست در آن اتاقک‌ها چه بر سر ما می‌آید! ما را نقره‌داغ کردند و زخم‌هایمان برای همیشه یادآور آن روزها شد.
تنها امید من این بود‌که زنده می‌مانم تا شعری برای صبح آزادی بنویسم.
بعد از سه‌هفته که رنگ آسمان را دیدم، در تاکسی نوشتم:"...
من تلافی می‌کنم خواهید دید
..."
به خانه که رسیدم تلفنم زنگ خورد. با آن صدای دورگه که خبر از بلوغ می‌داد گفتی:"کسرا هستم، خوشحالم که زنده‌ای برادر". خندیدیم و مکالمه تمام شد.
آن مکالمه‌ی کوتاه شروع برادری ما بود.
چندساعت گذشت و من لاین را که اینستاگرام آن‌روزها بود؛ باز کردم و پیام‌هایت را خواندم‌و برایت آن دوبیت را که در تاکسی نوشته بودم فرستادم، تو نوشتی:"صادق، من مطمئنم‌ مصرع تلافی اتفاق می‌افته‌و تلافی می‌کنی". دوباره خندیدیم. آن‌روز من دقیقا هم‌سن امروزِ تو بودم و تو برای اولین‌بار به‌جای "آنارشیست" مرا به اسم صدا کردی.
حالا شش سال گذشته‌است و امروز نوبت تلافی‌ست.
امّا نه آن تلافی‌ی که منتظرش بودم! چرخ‌وفلکِ دوران بدجور چرخید برادر.
ما بیشتر شدیم‌، زورِ آن‌ها هم!
حالا که شش‌سال از نوشتن آن مصرع می‌گذرد من فقط می‌توانم جمله‌ی تو را تلافی کنم! این‌که منتظر بمانم‌ تا بعد از بیدادگاهت پشت گوشی بگویم:"خوشحالم که زنده‌ای برادر" وَ دوباره بخندیم!!!
ما در یک دایره گیر افتاده‌ایم برادر.
.
باز برایت خواهم نوشت.../
.
با احترام
برادرت؛ صادق بیقرار
.
۹۹/۲/۲۹
.
پ.ن:
امروز که برای کسرا می‌نوشتم؛ آینه لبخند می‌زد!
.

#صادق_بیقرار #نامه‌هایی_به_کسرا #کسرا_تبریزی
#من_زنده_می‌مانم_که_بنویسم_شعری_برای_صبح_آزادی
#۲۹اردیبهشت #روز_آزادی_بیان #خاطره_بازی #دایره #شهیار_قنبری #برادری #محاکمه #عدالت #آزادی #تلافی
93 views09:01
باز کردن / نظر دهید
2020-05-13 19:02:14 یادداشت زیر کوتاه نوشته ای درباره‌ی مفهوم "ارزش" که من به صورت ساده شده و برگرفته از نوشته های کارل مارکس بنیانگذار #سوسیالیسم_علمی و تبیین کننده ی اقتصاد سوسیالیستی است, بیان میکنم. مطالب بخصوص از جزوه ی "مزد، بها و سود" برداشته شده اند.

درباره ی مسئله ی ارزش:

وقتی سخن از #ارزش به میان می آید قالبا دو گونه از ارزش مورد نظر است. یکی ارزش مبادله ای و دیگری ارزش نسبی.
درباره ی "#ارزش_مبادله_ای" منظور #مارکس، آن مناسبات کمی است که طی آن کالای مذکور با سایر کالا ها مبادله میشود. به عنوان مثال ما میدانیم که یک کیلو گوشت میتواند با ده کیلو تخم مرغ مبادله شود یعنی با توجه به مناسبات موجود این دو میزان از کالاهای مختلف در واقع ارزش یکسانی دارند، در واقع این دو کالا طی مرور زمان برای بهتر مبادله شدن طبق قرارداد با مقدار معینی از یک "کالای سوم" از لحاظ ارزشی برابری میکنند که آن کالای سوم "پول" است. در واقع هر یک از دو کالای گوشت یا تخم مرغ به میزان ذکر شده می‌توانند با میزان یکسانی از پول مثلا ۱۰۰ هزار تومان مبادله شوند. پس از این طریق ارزش مبادله ای یک کیلو گوشت برابر است با کالای سومی به نام پول و البته میزان ۱۰۰ هزار واحد آن.
سوال اساسی که در اینجا پیش می آید این است که ارزش مبادله ای کالا ها که فقط نماینده ی خاصیت های اجتماعی این اشیا است و با خصوصیات طبیعی آنها ارتباط ندارد، جوهر اجتماعی مشترک این کالا ها چیست؟
طبیعتاً آن "کار" است.
برای اینکه کالایی تولید شود باید میزان مشخصی کار در راه آن صرف شود. در مجال های بعدی در رابطه با #نیروی_کار ، #ارزش_کار و #ارزش_اضافی صحبت خواهیم کرد.
در اینجا به خصوص منظور #کار_اجتماعی است ، کسی که کالایی برای نیاز خودش میسازد #محصول تولید میکند نه کالا! او به مثابه ی تولید کننده ای که برای خود کار میکند ربطی به اجتماع ندارد و برای اینکه کالا تولید کند باید چیزی تولید کند که بر طرف کننده ی نیازی از جامعه باشد حالا خواه کالایی باشد یا خدماتی، و همچنین کار او باید جز لاینفکی از مجموعه کاری صرف شده در جامعه باشد یعنی تابع تقسیم کار در جامعه باشد.
پس با این وجود کالا یا خدمات ارزش دارند چون نماینده ی میزان مشخصی از کار اجتماعی هستند که به صورت "زمان کار" اندازه گیری میشود. و این کالا ها با توجه به مدت زمان متوسطی که برای تولید آنها کار اجتماعی صرف شده است ارزش می‌گیرند، حال این کار میتواند صورت های متعددی داشته باشد از کار ساده، متوسط ، تخصصی و ... .
مثلا فرض کنید درباره ی یک کالا مثلا یک کیلو گوشت گوسفندی صحبت میکنیم. برای تولید آن نیاز است یک گوسفند فضای مناسب نگهداری داشته باشد، غذا بخورد، کشته شود، قصابی شود ، بسته بندی شود و به فروش برسد. در این مسیر تعداد زیادی از کارگران متخصص و ساده باید در یک مجموعه کار کنند تا یک کیلو گوشت از دست تولید کننده به مصرف کننده برسد. مجموعه ی میزان این کارها و زمان آنها به صورت متوسط در ارزش یک کیلو گوشت تجسم می یابند و متبلور میشود که آن را "#ارزش_نسبی" آن می‌گویند. پس بنابراین کالایی که میزان بیشتری از این جوهر اجتماعی در آن صرف شده باشد ارزش نسبی بالاتری دارد نسبت به کالایی که در آن میزان کمتری کار صرف شده است.


کسرا تبریزی

T.me/microphoneAzad
82 views16:02
باز کردن / نظر دهید
2020-05-12 12:31:18 ،،،
نامه‌هایی به کسرا
شماره‌ی ۶
.
.
ما نمی‌میریم برادر...
.
.
به اطرافم خوب نگاه می‌کنم. به دوستانم، به خانواده، به درختان، به کتاب‌هایم، به همه چیز جز شعر!
همه‌چیز و همه‌کس در نگاه اول صادق به‌نظر می‌رسند.
مهربان، دلسوز، متعهد و البته عاشق.
اما وای از زمانی که مدعیانی پوچ وارد عرصه‌ی شعر شوند.
اینان شعر را به‌خدمت می‌گیرند تا دیگر صادق نباشند، نامهربان و بی‌رحم و سست باشند و البته عشق نورزند!
بدا به‌حال شعر
بدا به‌حال هنر
بدا به‌حال ما
اطرافت را خوب نگاه کن برادر
چه می‌بینی؟
جز ریا‌و دغل‌و دروغ‌و شرافتِ لگدمال شده؟
شعرِ بیچاره! ابزاری شده برای جذب مخاطب!
برای شارلاتانیزم.
اینان که می‌بینی هم‌از آخور‌می‌خورند و هم‌از توبره بزرگان ادبیاتند!
وای به‌حال ادبیات.
من؛ "هنر برای هنر" را مزخرفی بیش نمی‌دانم، اما هنر برای هدف هم بی‌شرفی‌ست.
توصیه‌ام به تو این است که شبیه بزرگان نباشی.
شعر را به خدمت نگیر، حتی نگذار شعر هم تورا به‌خدمت بگیرد.
کنارش قدم بردار و کمکش کن تا صداقت و شرافت و زیباییِ به غارت رفته‌اش را بازیابد.
دست در دستش بگذار چنانکه شعر تو باشی و تو شعر...
ادبیات بزرگ نمی‌خواهد. رفیق می‌خواهد‌ و دلسوز...
رفیقِ من؛ رفیقِ شعر باش و بنویس.
فردا رفاقت‌ را می‌نویسند نه بزرگی!
بگذار زالوها به‌جان شعر بیفتند و خونش را بمکند.
خودکار ما هنوز آنقدر شرف دارد که خون تازه‌ای به شعر تزریق کند.
بنویس و چنان رفاقتی با کلمات کن که هیچ‌کس نتواند این رفاقت را به‌هم بزند.
.
.
باز برایت خواهم نوشت.../
.
دوست‌دار تو
#صادق_بیقرار

۹۹/۲/۲۳
#یاسه_چای همان صندلیِ همیشه‌گی
.
پ.ن:
وقتی برای کسرا می‌نویسم انگار روبه‌روی آینه حرف می‌زنم.
.
#نامه #صادق_بیقرار #نامه‌هایی_به_کسرا #کسرا_تبریزی
64 views09:31
باز کردن / نظر دهید
2020-04-30 14:23:22 شماره سوم نشریه 《میدان آزادی》

*درباره افزایش ناچیز حقوق در سال ۹۹

*تاریخچه جنبش کارگری در ایران (قسمت اول)

*خوانشی مارکسیستی بر نمایشنامه "پوزه چرمی" اثر هلموت کراورز
*رویای رهایی

*بحران کرونا و تاثیر آن بر زندگی فرودستان

*علم یا ثروت

*پنج صبح (داستان کوتاه)

*کارگر و پزشک (شعر)

@azadiaq
راه ارتباطی: 09366222696
62 views11:23
باز کردن / نظر دهید