Get Mystery Box with random crypto!

ابتذال شر ' شرهای بزرگ در کل تاریخ بشر به طور عام، نه توسط مت | 📶درسگفتارهای جامعه شناسی

ابتذال شر

" شرهای بزرگ در کل تاریخ بشر به طور عام، نه توسط متعصبان کور یا بیماران با مشکلات روانی بلکه به وسیلهٔ مردم عادی که استدلال‌های دولت-ملتهایشان را  پذیرفته‌اند به اجرا در آمده و به همین دلیل، از نظر این مردم اعمالشان رفتاری طبیعی بوده است."

"شرها" از جایی دور نمی آید بلکه در همین نزدیکی هاست. بازتولید ساختار ذهنی آدمیان است که الگوهای رفتاری ما را شکل می دهند. الگوهايى که در روند بهنجاری شدن و عرفی شدن آنها در قالب ارزشهای حاکم بر جامعه انسانی دلالت دارد.
الگوهای ذهنی ای که همیشه ما را در جهت سازگاری با شرایط موجود آشتی می دهد و ما را قانع می سازد که بایستی آنچه که هست و آنچه که بر پیرامون مان می گذرد حقیقتی اجتناب ناپذیر است.
بدین جهت است که معمولا گزاره "انتخاب" در ادبیات روزانه ما آنچنان ازموضوعیتی برخوردار نیست.
و زمانی که از "انتخاب" سخن به میان می آید سعی داریم باتوجه به ساختار و الگوهای ذهنی خود موضوعی به عنوان "حق انتخاب" را از خود، در زوایای ذهن خود پنهان کنیم.
چرا که باور به گزینه " حق انتخاب" را در لایه های نفوذ ناپذیر ذهن خود مدفون کرده ایم.
گرفتاری و دچار شدن به "ابتذال شر" و زیستن در فضای "شری" شده و "شر" گونه هم دقیقا از این جا نشات می گیرد.
"ابتذال شر" بهنجاری شدن "شر" و زیستن در این فضای وهم آلود است.
هنجاری شدن شر به ابتذال انسانی دامن زده است و مانع اساسی در پروسه تفکر انسانی است.
گرفتاری در این ابتذال عامل اساسی در "امتناع از تفکر" در میان انسان ها گردیده است.
امتناعی که موجب پسرفت انسان و جامعه انسانی گردیده و تفکر و اندیشیدن را به صورت عرفی حلقه مفقوده در فرایند توسعه پایدار اجتمایی گردیده است.
امروز مشکلی که برای ما در جامعه مان وجود دارد، همین عدم توانایی به "اندیشیدن" است. حد فاصلی میان خیر و شر و یک پیوستار فکری است که این دو را درون نوعی دیالکتیک  با یکدیگر قرار می دهد .
اگر ابتدا بر نظریه کانت تاکید کنیم، می بینیم که به باور او مساله «منشاء شر»  دست نایافتنی است و مساله اصلی، نه منشاء شر، بلکه  دلیل به انجام رسیدن و تحقق یافتن «شر» در نظام کنش است و اینکه چگونه باید بتوان در برابر وسوسه  انجام «شر» مقاومت کرد و با آن مبارزه کرد. و از این رو مفهوم «شر رادیکال» را مطرح می کند که به ریشه ای بودن و درونی بودن و عمق فاجعه شر دلالت دارد.


آرنت براي مواجهه با چنين چالشي با تأثير از تفكرات مارتين بوبر، انديشة «دو تن در يك تن» يعني رودرويي انسان با خويشتن خود يا «وجدان» را مطرح مي‌سازد. كليد جلوگيري از بروز شر در ديدگاه وي درگير شدن پيوسته عمل انساني و وجدان است به گونه‌اي كه بر اثر اين درگيري جلوه‌اي از خودشناسي پديدار مي‌شود تا مانع از بروز شر ‌گردد. بر همين اساس و با توجه به زمينة ايجاد شر (فقدان تعقل) نتيجه مي‌گيرد كه بزرگ‌ترين شرها از كساني سر نمي‌زند كه به ناچار بايد با وجدان خويش روبرو شوند بلكه بزرگ‌ترين اشرار آناني هستند كه اساساً به ياد نمي‌آورند زيرا هرگز به اعمال خود فكر نمي‌كنند.
باور به تعقل و تفکر زمینه ساز دوری از "شر" است. و این روند جز در تغییر الگوهای ذهنی میسر نیست.
در تغییر الگوهای ذهنی بایستی انتخابی دیگر کرد. انتخاب دوباره "شر" یا انتخاب برون رفت از "شر".

#علیرضاهمدست



@alireza_hamdast