Get Mystery Box with random crypto!

ژینا گیان! تو نامری؛ ناوت ئهبیته رهمز..... ژینا جان! تو | 📶درسگفتارهای جامعه شناسی

ژینا گیان! تو نامری؛ ناوت ئهبیته رهمز.....

ژینا جان! تو نمیمیری، نامت نماد(سمبل) خواهد شد.....

فرزاد صفی خان پور



عبارت بالا متن سنگ موقت مزار ژینا(مهسا) امینی، دختر 22 سالهی معمولی که در یک روز معمولی در یکی از بازداشتگاههای آموزشی! پلیس امنیت اخلاقی! جان نازنیناش از او و هستیِ گرمابخشاش از خانواده ستانده شد.
نوشتن مطلب در رابطه با این فاجعه غم انگیز بسیار دشوار است؛ بیم آن میرود با هر تحلیل و نوشتاری اهمیت موضوع کمرنگ و عادی سازی صورت گیرد همچنین با برونریزی اندوه، خشم و ... انرژیِ رودخانه ای خروشان تغییر خواهی سیاسی-اجتماعی در شورهزارِ اعتراضهای بی حاصل به هدر رود.
مرزهای هویتی جوامع بشری و گروههای انسانی بسیار خشن و خونبارند؛ ژینا یکی از جدیدترین قربانیان ترسیم این خطوط غیرانسانی برای حفظ انسجام درونی بخشی از جامعه برای تصاحب قدرت، ثروت، امنیت و ... بود.
عاملیت و ساختار دو مفهوم کلیدی علوم اجتماعی اند؛ عاملیت به افراد و خواستها، آرزوها، امیال و در کل به آزادی آنان در جامعه برمیگردد و ساختار به سیستمهای اجتماعی گفته می شود که در قالب نهادها در جهت ایجاد نظم در مسیر عاملان اجتماعی محدودیتهایی ایجاد میکنند.
نقطه تلاقی عاملیت و ساختار را می توان در سبک زندگی مشاهده نمود؛ آنجا که عاملان اجتماعی برای تمایزیابی اقدام به «مصرف منابعِ در دسترس» و «مدیریت بدن» مینمایند.
در همه جوامع هویتهای گوناگونی متناسب با سن، شغل، درآمد، تحصیلات، اعتقادات دینی، گرایشات سیاسی و ... وجود دارند و هر کدام متناسب با سبک زندگی خود اقدام به انتخاب مسکن، شغل، محل زندگی، پوشش و غذا میکنند.
بر این اساس، ژینا امینی همچون بسیاری از انسانهای عاقل و بالغ حق انتخاب سبک زندگی متناسب با شرایط زندگیاش را داشت. تصاویر منتشر شده و تقطیع شده از صدا و سیما نشان میدهند ژینا دارای حجاب عرفی بوده و بازداشت و انتقال وی به پلیس امنیت اخلاقی جای پرسش دارد!؟
پس از انقلاب 57، طبقه مسلط تغییرات چشمگیری در پایگاه اقتصادی-اجتماعی پیدا کرد؛ امروز سبک زندگی انقلابیون پیشین و مسئولین حکومتی امروز بسیار پیچیده شده ؛ پوشش، رفتارهای اجتماعی، اجرای مناسک و... آنان متعلق به طبقه فرو دست حکومت پیشین و مسکن، شغل، درآمد، تفریح و امثالهم رنگ و بوی طبقه فرادست و حاکم همان حکومت و بسیاری دیگر از حکومتها را به خود گرفته است، نگارنده برای این پدیده « اعوجاج » یا « پیچش هویتی» را برگزیده است؛ بدین معنی که عناصر نمادین و نمایشی هویت متناسب با پایگاه اقتصادی-اجتماعی افراد نیست. عاملان ساختارساز این قشر، با زیست دوگانهای که دارند، تبدیل به حاملان تناقضات ساختاری موجود در جامعه گشته اند. تحمیل پوشش به هر عنوانی فارغ از فهم سبک زندگی و سایر عوامل روانی-اجتماعی دمیدن بر کرم شبتاب برای افروختن آتش است!
به نظر میرسد با انقلاب مشروطه و پس از آن با ظهور رژیم پهلوی جامعه ایران دچار پدیدهای اجتماعی شد که میتوان بر آن «توازی نهادی» نام گذاشت؛ بدین معنی که گسستی میان حکومت نوگرا و جامعهی سنتی ایجاد شد؛ حکومت با سرعت بسیار برای ایجاد و یا توسعهی نهادهای مدرن دست به کار شد و در مقابل نتوانست نهادهای هم ارز با آنها را جذب، ادغام و یا حذف کند، ثمرهی آن تولد دوگانهی نهادهای موازی چون «حوزه-دانشگاه، مسجد-مدرسه و ...» بود و این توازی تا به امروز امتداد یافته است.
پیش از انقلاب 1357، توازی نهادی تا حدودی باعث توازن نیروهای اجتماعی و سیاسی شده بود به گونهای که با اینکه نظام سیاسی دیکتاتور بر جامعه حاکم بود اما توان اعمال رفتارهای تمامیتخواهانه (توتالیتر) را نداشت؛ بعد از انقلاب، قدرت از سمت نو خواهی و مدرنیتهی متظاهر، به سوی سنتگرایی و هویت خواهی دینی متظاهر نقل مکان کرد؛ این امر علاوه بر اینکه نتوانست تناقضات ساختاری حاکم بر جامعه را حل کند؛ تولید بیش از اندازهی نهادهای حاکمیتی و همزمان با آن سرکوب نهادهای مدنی مردم بنیاد تورم و مازادی از نهادهای موازی و ناکارآمد را خلق کرد و شکاف تعاملی میان حاکمیت و مردم را عمیق کرد و باعث پیچیدهتر شدن ساختار سیاسی-اجتماعی شد به گونهای که در برابر هر مسئله ای از زیست محیطی گرفته تا موضوعات ریز و درشت اجتماعی نیروهای سیاسی و امنیتی وارد عمل شده و بر پیچیدگی آن افزودهاند.
عاملهای اجتماعی به تنهایی افرادی آسیبپذیرند که برای محافظت از خود به ساختارها پناه میبرند، ساختارهایی که میتوانند برای گروهی منافع سرشار و امنیت بالا و برای گروه یا گروههایی دیگر فقر و فلاکت، محرومیت و ناایمنی بیافرینند.