از نظر سطح توسعهی اقتصادی نیز انقلابها اغلب در کشورهایی با د | 📶درسگفتارهای جامعه شناسی
از نظر سطح توسعهی اقتصادی نیز انقلابها اغلب در کشورهایی با درآمد سرانهی متوسط اتفاق میافتند نه دولتهایی که بسیار ثروتمندند یا دولتهایی که بسیار فقیرند. تولید نفت نیز تاثیری منفی بر وقوع انقلابهای شهری-مدنی داشته است؛ به این معنا که درآمد نفتی احتمال وقوع چنین انقلابهایی را کمتر کرده است. بالاخره وقوع انقلابهای مدنی-شهری در رژیمهای اقتدارگرا با ویژگیهای نظامی و شخصی نیز بیشتر بوده است. چنانکه گفته شد وجود این شرایط تنها احتمال وقوع انقلاب را بالا میبرد ولی وقوع انقلاب را حتمی نمیکند. کنشهای حکومت و مخالفان هنگامی که شرایط ساختاری مهیا باشد سرنوشت سازند. مثلا حکومت میتواند با دستزدن به اصلاحات، برکشیدن مخالفان، سرکوب یا در همکوبیدن مخالفان، یا پخش پول در شرایط که عوامل ساختاری مهیا هستند از وقوع انقلاب جلوگیری کند. از سوی دیگر ممکن است مخالفان بر اثر تشتت، رقابتهای شخصی، ترجیح اصلاحات بر انقلاب، و خطای رهبران از فرصتهای سیاسی پیش آمده استفاده درستی نکنند.
چه عواملی موجب توفیق انقلابها میشوند؟
چنانکه اشاره شد، طی یک قرن گذشته احتمال توفیق انقلابها در در ایجاد تغییر در نظام سیاسی در مجموع بیشتر شده است. عوامل موثر بر توفیق انقلابها را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: اول ویژگیهای نظام سیاسی، و دوم ویژگیهای خود انقلاب مانند اهداف و تاکتیکها. در میان نظامهای سیاسی احتمال توفیق انقلابهای مدنی-شهری در نظامهای هیبرید بیشتر از نظامهای اقتدارگرایکاملا بسته و همچنین نظامهای دموکراتیک است. نظامهای هیبرید ترکیبی از ظواهر دموکراتیک و خصلتهای استبدادی را توأمان دارند، نه دموکراسی کامل هستند و نه اقتدارگرایی کاملا بسته. در این نظامها برخی حقوق مدنی و سیاسی و همچنین برخی نهادها برای بروز مشارکت مردمی به نحوی نصفه و نیمه موجود است. در نظامهای دموکراتیک از آنجا که راه تغییر از طریق انتخابات باز است انقلابیون بخت چندانی برای اقناع گروهها و افراد جامعه برای پیوستن به یک جنبش انقلابی ندارند. از سوی دیگر نظامهای اقتدارگرای کاملا بسته مانند نظام سیاسی شوروی تحت رهبری استالین نیز به هیچ وجه اجازهی تحرک و فعالیت سیاسی را به مخالفان نمیدهند. انقلابهای روستایی، برخلاف انقلابهای مدنی-شهری، رابطهی معکوسی با سطح دموکراسی در یک کشور دارند. یعنی احتمال موفقیت این انقلابها در نظامهای کاملا بسته بیشتر است، و هر چه نظام سیاسی یک کشور به دموکراسی نزدیک میشود احتمال توفیق انقلابهای روستایی نیز کمتر میشود. دلیل امر آن است که در چنین نظامهایی هیچ گزینهی بدیلی برای انقلاب وجود ندارد و انقلابیون نیز به دلیل سرکوب بالا بخت چندانی برای موفقیت در شهرها ندارند. به علاوه، هر چه رهبر یک نظام سیاسی برای مدت بیشتری در قدرت بوده باشد بخت موفقیت انقلاب علیه نظام سیاسی بیشتر میشود. داشتن مسوولیت نظام سیاسی در یک زمان طولانی به این معناست که گروهها و افراد جامعه فرد رهبر را بیش از پیش مسوول نابسامانیهای کشور میبینند، و بسیج انقلابی علیه آن رهبر و نظام تسهیل میشود. به طور مثال در بهار عربی میبینیم که بن علی برای ۲۴ سال در قدرت بود، و حسنی مبارک هم ۳۰ سال. در انقلاب سال ۱۳۵۷ در ایران نیز محمدرضا پهلوی برای ۳۷ سال زمام رهبری کشور را در دست داشت. به علاوه، بخت پیروزی انقلابها با میزان تولید نفت در یک کشور نیز رابطهی منفی دارد. یعنی هرچه کشوری بیشتر تولید نفت داشته باشد بخت پیروزی انقلاب در آن کمتر است. این نظامها با تکیه به درآمدهای نفتی میتوانند به تامین قوای سرکوب بپردازند و با توزیع درآمد نفتی در جامعه از طریق برنامههای رفاهی و شبکههای تحتالحمایگی مردم را از پیوستن به جنبشهای انقلابی بازدارند. اقتصاد نفتی در ایران نمونهی خوبی از نظر بایسینگر است: مقدمهی پیروزی انقلاب ۵۷ در ایران متوقف کردن تولید نفت در کشور بر اثر اعتصاب کارکنان شرکت نفت و سپس در اختیار گرفتن شبکهی توزیع توسط انقلابیون بود.
اما ویژگیهای خود انقلاب مانند مکان، اهداف، و تاکتیکها نیز تاثیرات مهمی بر بخت پیروزی جنبشهای انقلابی دارد. نخستین و شاید مهمترین عامل مهم در این دسته حداکثر تعداد معترضانی است که در یک انقلاب شرکت میکنند. هرچه معترضان بیشتری به انقلاب بپیوندند، بخت پیروزی انقلاب نیز بیشتر میشود. بدون درنظر گرفتن عوامل دیگر، بررسی مجموع انقلابها در یک قرن گذشته نشان میدهد که اگر جنبشی انقلابی قادر به بسیج بیش از دویستهزار نفر بوده بخت پیروزی آن پنجاهپنجاه بوده است. به همین ترتیب جنبشهای انقلابی با بسیج مردمی پایینتر بخت کمتری برای پیروزی داشته اند. تاثیر این عامل بر پیروزی انقلابهای مدنی-شهری بیش از تاثیر آن بر انقلابهای اجتماعی-روستایی بودهاست.