Get Mystery Box with random crypto!

ثانیا، پس از پیروز شدن انقلاب و سرنگون کردن نظام مستقر، سرخوشا | 📶درسگفتارهای جامعه شناسی

ثانیا، پس از پیروز شدن انقلاب و سرنگون کردن نظام مستقر، سرخوشانه و با اعتماد به نفس بالا، قصد می‌کنند همه‌ی بنیادهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و فرهنگ را از بیخ و بنیان برکنند و جامعه و تاریخ را از نو آغاز کنند. انسانی نو بیافرینند. فرهنگ را زیر و زیر کنند. دانشگاه، علم، فرهنگ، سیاست، و هر چیزی را بر اساس ایده‌های جدیدی بنا نهند. نام همه‌ی خیابان‌ها و کوچه‌ها و راه‌ها و ساختمان‌ها و …. را تغییر می‌دهند.
۹. وحدت، یگانگی، از میان رفتن فاصله‌های اجتماعی و انسجامی که در زمانه‌ی برپایی انقلاب رخ می‌نماید، انقلابیون را به اشتباه می‌اندازد. آنان می‌اندیشند که می‌توانند همبستگی و انسجام را به تمامه ادامه دهند. تفاوت در سبک زندگی جاری در جامعه را نادیده بگیرند و هر گونه «دگر»، را از ساحت جامعه و فرهنگ حذف کنند. و نمی‌دانند آن همبستگی و وحدت زمانه‌ی انقلاب، تداوم نمی‌یابد. نمی‌دانند تنوع، تکثر و تفاوت، ذاتی روابط اجتماعی است. و به همین دلیل است که هر گونه تفاوت و دگر باشی و دگر‌اندیشی، سرکوب می‌شود. درک نادرست از فرایند زندگی و تنوع هستی‌های اجتماعی، سبب از هم گسیختگی روابط می‌گردد. هر ندایی که با صدای کلی، همخوانی نداشته باشد خفه می‌شود و همگان به وحدتی پولادین و همبستگی عمیق فراخوانده می‌شوند. هر سخن متفاوتی، خطرناک تشخیص داده می‌شود و در نهایت و در نتیجه، هر گونه فردیت، تحت تسلط جمع، نابود می‌گردد. به نحوی که «فرد» و «شخص»، قربانی جمع و نظام می‌شود.
۱۰. گفتمان انقلاب و پس از آن، واجد دو منطق و دو فضای روان‌شناختی است. یکی دیگر از اشتباهات (به ویژه پس از پیروزی)، این بود که می‌خواستند همان منطق و حال و هوای انقلاب را تداوم بخشند. به سخن دیگر، می‌خواستند جای استثانا و قاعده را عوض کنند. برای مثال:
الف) قاعده‌ی عمومی این است که آدمی همواره به دنبال نفع شخصی خویش است. تلاش می‌کند آرزوها، اهداف و خوشایندهای شخصی خود را تحقق بخشد. در این منطق، انسان، موجودی نفع‌خواه و سودطلب است. انسان، موجودی معقول است، به این معنی که اهل محاسبه و حسابرسی است. سود و زیان می‌کند و بر اساس محاسبه‌ی سود و زیان، برمی گزیند و دست یه کنش می‌زند. حتی آنان که اخلاقی‌اند.، دست کم تا جایی که نفع دیگران را لگدمال نکند، به ترجیح منافع شخصی خویش می‌اندیشد و این منافع را برمی‌گزیند. اما همین انسان، استثنائا از خویش و منافعش می‌گذرد و حتی دست به ایثار می‌زند. ایثار و دیگرگزینی، فضیلتی بزرگ است اما آن چه در رودخانه‌ی زندگی‌ها جاری است، خودگزینی و ترجیح منافع خویش بر دیگران است. آدمی می‌خواهد به منافع خود برسد و نه الزاما با پایمال کردن حقوق دیگران. بلکه اولا و بالذات، خویش را مقدم می‌دارد.
انقلاب (همانند جنگ)، فضای روان‌شناختی خاصی در پی دارد که نمی‌توان آن اتمسفر را به فرهنگ تبدیل کرد. بنابر این، «فرهنگ ایثار»، آرزوی خامی است که انقلابیون در سرمی‌پروانند. ایثار به فرهنگ تبدیل نخواهد نشد، تنها می‌توان انتظار داشت که افراد برای رسیدن به اهداف منافع‌شان، حقوق دیگران را نادیده نگیرند. اشتباه بزرگی است که فضای ایثار زمانه انقلاب را اصل تلقی کنیم و خواهان ادامه‌ی آن باشیم. اشتباه است زیرا با ویژگی انسان واقعا موجود ناسازگار است.
بر همین سیاق، «فرهنگ شهادت»، نیز دچار این خطا است. شهادت و از زندگی و زنده ماندن خویش گذشتن در راه متعالی و برای جمع، چیزی نیست که بتواند به نحو دایم و روالمند ادامه یابد. آن چه اصل است، صیانت از نفس و تلاش برای زنده ماندن است. انقلابیون بر مصدر قدرت نشسته‌ی پس از پیروزی، اما جامعه‌ای را آرمانی و مطلوب می‌دیدند و هنوز هم می‌بینند که شهروندان، همواره ایثارگر باشند و از شریف‌ترین وجه خویش که همان جان است، بگذرند.
ب) قاعده این است که آدمی در مرحله‌ی نخست، زندگیش را برتر و مهمتر از هر چیز دیگر بداند. خواهان زیستن در آرامش و لذت بردن از آن است. می‌خواهد از نعمت‌ها و لذایذ دنیوی بهرمند گردد. و این در حالی بود که تنزه طلبی‌های آرمانی در زمانه‌ی انقلاب، اوج می‌گیرد و افراد عادی را سرگرمی‌های حتی مشروع باز می‌دارد. تنزه طلبی، ۵۷ به بعد، نه فقط از انقلاب، که از رویکرد عرفانی برمی‌خواست. دنیاگریزی و بی‌اهمیت شدن زندگی و بازداشتن افراد جامعه از لذت‌هایی که با آن عادت کرده بودند و محروم کردن‌شان از اشتغالاتی که بدان خو کرده بودند و «آنها را جبرانی ضروری برای دلتنگی‌ها و یا دیگر کاستی‌های زندگی روزانه می‌دانند.». به تعبیر «کرین برینتون»(٢١٢)، همه‌ی انقلاب‌ها در دوران بحرانی‌شان یک کیفیت سخت مقدس‌وارانه و یا پارسایانه و یا اگر بخواهیم یک واژه‌ی بسیار استعمال شده را بکار بریم، کیفیتی بسیار آرمان پرستانه دارند. اشتباه بزرگ صدرنشینان این بود که چنین ویژگی انقلاب را برای دوره‌های بعد نیز طلب می‌کردند.