Get Mystery Box with random crypto!

📚 کتاب خوب

لوگوی کانال تلگرام ketabe_khoub — 📚 کتاب خوب ک
لوگوی کانال تلگرام ketabe_khoub — 📚 کتاب خوب
آدرس کانال: @ketabe_khoub
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 1.43K
توضیحات از کانال

📚مجموعه ای از کتاب‌هایی که دوست‌شان داریم
🔔 این کانال زیر نظر مستقیم دکتر وحید یامین پور اداره می شود.

📚
صفحه کتاب خوب در اینستاگرام:👇
Instagram.com/ketabkhoub

Ratings & Reviews

2.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

3

1 stars

0


آخرین پیام ها 3

2022-07-30 20:43:30
344 views17:43
باز کردن / نظر دهید
2022-07-30 15:52:15
291 views12:52
باز کردن / نظر دهید
2022-07-27 10:53:34
91 views07:53
باز کردن / نظر دهید
2022-07-27 10:26:28
نام کتاب: ناجی
نویسنده: علی موجودی
انتشارات: سوره مهر
تعداد صفحات: ۴۸۰

توضیحات:
روایتی به‌هم پیوسته از تولد تا شهادت طلبه و پاسدار شهید محمدحسین ناجی دزفولی است. سبک نگارش کتاب، سبکی متفاوت و نو در حوزه شهیدنگاری است. «ناجی»، روایت واحد نیست، بلکه بیش از 80 راوی، خاطرات کتاب را روایت کرده‌اند، اما خاطرات کوتاه از راویان مختلف با ظرافتی خاص به‌دنبال هم زنجیر شده‌اند به‌طوری که حالتی شبیه به مستند داستانی ایجاد شده است.

شهید محمد حسین ناجی دزفولی، را می توان یک شخصیت چندبعدی، چندوجهی و جامع عنوان کرد. مخاطب با شهیدی مواجه می‌شود که از همان کودکی برای اهدافش ریل‌گذاری کرده است. هر آنچه او را به هدفش می‌رساند در پازل زیستنش می‌آورد و هرچه او را از هدف دور می‌کند، از گستره زندگی‌اش حذف می‌کند.


@ketabe_khoub
91 views07:26
باز کردن / نظر دهید
2022-07-26 21:49:33 شب چهارم

سپاهیان نزدیک آمدند و دوره اش کردند.
در این حال عمار نزدیک شد و گفت:«در پی چیزی هستید یا امیرالومنین؟»
علی با چشمانی سرخ و نمناک پرسید:«این جا کجاست ابویقظان؟»
پیرمرد پاسخ داد:«به این سرزمین کربلا گویند.»
«آه... کربلا... سرزمین سختی و بلا.»
سپس در حالی که خاک را در مسیر باد رها می کرد، گفت:«خوشا به حال تو ای خاک پاک؛ در قیامت گروهی از تو محشور می شوند که بی حساب به بهشت در آیند.»
سپس با صدایی که حزن و اندوه در آن موج می زد گفت:«به خدا سوگند که این جا همان جاست.»
#پس_از_بیست_سال
#سلمان_کدیور

@ketabe_khoub
116 views18:49
باز کردن / نظر دهید
2022-07-22 18:31:12 شب سوم
با وجود خستگی بسیار تمام شب چشم بر هم نگذاشت. دل تنگی محبوبش از سویی و آن چه از علی دیده و از اشتر شنیده بود از سوی دیگر، سخت مشوش و در همش ساخته بود. چشمانش را که بر هم می گذاشت، طنین صدای علی در گوشش می پیچید که چگونه مردمش را به برابری و عدالت می خواند، و چگونه آنان را تشویق می کرد که بر او نظارت کنند تا مال و ثروتی برای خود اندوخته نسازد.
«ای مردم! من با کهنه جامه ای که در بر دارم، بر شما وارد شده و با همان نیز شما را ترک خواهم کرد. پس اگر مرا یافتید که در این دوران خشتی بر خشتی نهاده یا از بیت المال ثروتی برای خود انباشته ام، بدانید من از خیانت کاران هستم.»

مشوش و پریشان از بستر برمی خاست و در حیاط کوچک مالک قدم می زد و با افکارش گلاویز می شد. هنوز یک روز از آمدنش به کوفه نگذشته که سخت غافل گیر شده بود. با خودش پیرامون جمل اندیشید و به خوبی دریافت که پیروزی این جنگ تنها نصیب معاویه شده است. چرا که با کشته شدن طلحه و زبیر هم توانسته بود برخی رقبایش را برای خلافت حذف نماید و هم مردم را نسبت به علی بدبین و از او پراکنده سازد. از هجوم این افکار، آتشی که بر جسم و جانش افتاده بود، بیشتر می شد.
#پس_از_بیست_سال
#سلمان_کدیور
@ketabe_khoub
209 views15:31
باز کردن / نظر دهید
2022-07-21 22:45:35
222 views19:45
باز کردن / نظر دهید
2022-07-21 18:42:02 شب دوم
با سر رسیدن شب، کاخ سبز در ساز و آواز و رقص رقاصه هایی که از تمام نقاط شام گرد آمده بودند، فرورفت. این ضیافت ها از آغاز تسلط بنی امیه بر شام، با چند سال وقفه بعد از جشن های باشکوه و بزرگ شاهان رومی که پیش از بنی امیه در آن سرزمین حکومت می کردند، آرام آرام به تدریج آغاز شده بود.جشن هایی با همان رنگ و بو و به همان سبک و سیاق.

آن چه دست معاویه را علی رغم ظهور اسلام در برگزاری چنین جشن هایی باز می گذاشت، یکی دوری این سرزمین از مدینه بود و دیگری آداب و رسوم مردم شام، که ریشه در سالیان سال حکومت رومیان داشت.
مردمانی که هنوز به خدایان رومی خود نظر و توجه داشتند، تندیس و مجسمه های آنان را در خانه های خود حفظ کرده و به آنان به چشم احترام و شاید پرستش می نگریستند، با آن که شهادتین گفته و مسلمان شده بودند.
هنوز مسابقات اسب دوانی و ارابه رانی، قمار و نمایش در میانشان رواج داشت و شراب به عنوان نوشیدنی رایج در خانه ها و خیابان ها مصرف می شد، خصایصی که معاویه نه تنها هیچ گاه با آن مخالفت نکرد، بلکه تلاش می نمود میان آن ها و اسلام آمیختگی ایجاد کند.

#پس_از_بیست_سال
#سلمان_کدیور

@ketabe_khoub
215 views15:42
باز کردن / نظر دهید
2022-07-21 11:08:51
زن باید کاملا درک کند که حجاب او تنها مربوط به خود او نیست تا بتواند از حق خود صرف نظر کند و نیز حجاب زن مربوط به مرد هم نیست تا با رضایت مرد از حجاب صرف نظر شود. حجاب زن مربوط به خانواده هم نیست تا اعضای خانواده رضایت بدهند، بلکه حجاب زن، حق الهی است.
حرمت زن و حیثیت زن، حق الله است و خدای سبحان زن را با سرمایه عاطفه آفرید که معلم رقت باشد و پیام عاطفه بیاورد. اگر جامعه ای این درس رقت و عاطفه را ترک نمودند و به دنبال غریزه و شهوت رفتند، به همان فسادی مبتلا می شوند که در غرب ظهور کرده است.
از این رو، کسی حق ندارد بگوید که من به نداشتن حجاب رضایت دادم و از اینکه قرآن کریم می گوید:«هر گروهی، اگر هم راضی باشند، شما حد الهی را در برابر آلودگی اجرا کنید.» معلوم می شود که عصمت زن، حق الله است و به هیچ کسی ارتباط ندارد. قهرا همه اعضای خانواده و اعضای جامعه و خصوصا خود زن امین امانت الهی هستند.
زن از نظر قرآن امانتدار حق خداست، یعنی این مقام، حرمت و حیثیت را خدای سبحان که حق اوست، به زن داده و خواسته است او این حق را به امانت حفظ کند، آن گاه جامعه مسلمانان به صورتی در می آید که جهان برابر آن خضوع می نماید.
#حجاب
350 views08:08
باز کردن / نظر دهید
2022-07-20 17:24:42 شب اول
ابراهیم سکوت کرد. سلیم ادامه داد: «آیا تو نیز به راه پدرت هستی؟»
ابراهیم به پدرش نگاهی کرد و پاسخ داد:«فرزندان را نشاید که راهی جز راه پدرانشان روند، عموجان. همانگونه که مهاجر و منصور چنین اند‌.»
سلیم آهی کشید و گفت:«این جمله را سال ها پیش از پدرت نیز شنیده ام، در حالی که انسان را نشاید که راهی جز حق بپیمایند. چشم بگشا و دریاب حق در کدامین سوست. بیندیش که به جنگ فرزند رسول خدا آمده ای، همان که روزی پنج بار از مساجد نامش شنیده می شود. آیا قرآن نخوانده ای که خداوند محبت به خاندان پیامبرش را بر ما واجب نموده است؟ خوب بیندیش!»

ابراهیم جا خورد. سخنانی تازه و عجیب می شنید. پس بازگشت و نگاه پرسش گری به پدرش افکند. زید هراسان و مشوش فرزندش را عقب کشید و گفت:«با این سخنان قصد داری فرزندم را بفریبی؟ همان گونه که پدرمان را فریفتی؟»
سلیم گفت:«این شمایید که خود را فریفته اید. زمانی علی را سارق و راهزن می گفتید تا مردمان را به جنگش بخوانید و حال فرزندش را خارج شده از دین می گویید تا خونش را مباح کرده باشید... تو خود علی را درک کرده ای، در خانه او زندگی کرده و هم بازی حسین بوده ای، و بهتر از هر کسی می دانی که دین خدا از خانه علی و فرزندانش جاری شده است. پس چرا می خواهی فرزندت را چون خودت بفریبی؟ به او بگو از پدر و مادرمان، این که چگونه زندگی کردند و چگونه خونشان ریخته شد، از یمن، از مدینه، از مالک اشتر نخعی و این که چرا من در سپاه حسین هستم. دست این جوان را به خون خاندان پیامبر آلوده مکن زید!»
#پس_از_بیست_سال
#سلمان_کدیور
@ketabe_khoub
186 viewsedited  14:24
باز کردن / نظر دهید