آنته کریستا (۶) اَمِلی نوتومب محبوبه فهیمکلام چاپ اول. ۱۳۹۵ نشر چشمه. تهران کتابخوان: زهرا مهریزی فراز شماره ۷۵۹
کریستا با محرومکردن من از اتاقم، ارزش داشتههایم را بهتر به من فهماند و من ناسپاس بودم که این قضیه را نادیدهمیگرفتم؛ تنهایی، سکوت، خواندن کتاب، بدون شنیدن صدای کریستا که از ماری رز و ژان میشل صحبتمیکند، شادی گوشدادن به سکوت و غیاب آهنگ راک آلمانی. از این بابت به او احساس دین میکردم. ولی حالا که به همه این موارد پیبردهبودم، او نمیتوانست از آنجا برود؟ قولمیدادم درسهایی را که به من آموختهبود، هرگز فراموشنکنم. ص ۵۶