آنته کریستا (۷) اَمِلی نوتومب محبوبه فهیمکلام چاپ اول. ۱۳۹۵ نشر چشمه. تهران کتابخوان: زهرا مهریزی فراز شماره ۷۶۰
صدایش مثل صدای بچههای دوازدهساله، با ناله همراه بود. با نوع نگاهش به من فهماند اگر مقاومتکنم، از شیوههای بزرگتری استفادهمیکند. آرامش آب را بههممیزند، بالههایش را تکانمیدهد و به اقدامی تلافیجویانه دستمیزند. من گیج و سردرگم از آنجا رفتم. به این نتیجه رسیدم که اگر دوستی اندکی بین حیوانات کوچک هم وجودداشتهباشد، بیدلیل نیست. فکرمیکردم سابین مثل من است ولی اشتباهمیکردم. او التماسمیکرد، ولی التماس او برای این نبود که کسی سمتش بیاید، بلکه برعکس، با نگاهش التماسمیکرد که کسی سراغ او نیاید. کوچکترین ارتباطی برای او حکم شکنجه داشت. ص ۶۳، ۶۴