#ادم_میاره_به_خواهرش_تجاوز_کنن با کفشش فشار زیادی به صورتم | محافظ رنگارنگ

#ادم_میاره_به_خواهرش_تجاوز_کنن

با کفشش فشار زیادی به صورتم وارد کرد
تنم روی زمین افتاده بود و عین #وحشی ها به جونم گریز زده بود
تمام تنم به خاطر کتم هاش #کبود و بی جون بود
اسلحش رو به سرم فشار داد و با بی رحمی لب زد:
- خیلی خوشت میاد ازم دزدی کنی نه؟! خودت بگو چه کار کنم باهات؟!
به هق هق افتادم که نوچی کرد و کنار رفت و با فشردن زنگی که کنار در بود بلند گفت:
- دو تا از بچه ها بیان... یه #حال اساسی واسشون دارم
با ترس نگاهش کردم
در اتاق به سرعت باز شد و دوتا مرد گنده هیکل داخل شدن و به سرعت #کمربند هاشونو در اوردن
رسام روی مبل تک نفرش نشست و با آتش‌زدن سیگاری #هوس انگیز گفت:
- #جر بدین این دزد کثیفو جلوی چشام...
دوتاشونو به سمتم اومدن و #لختم کردن و بی توجه به تقلاهام به #تخت بستنم و خواستن کارشونو شروع کنن که....

https://t.me/+S6eMTgo90r05MDQ0
#دارای_محدودیت_سنی
https://t.me/+S6eMTgo90r05MDQ0