Get Mystery Box with random crypto!

زنان، اولین بخشیه که نمی‌تونم حسم بهش رو توصیف کنم. من به راحت | زهبا

زنان، اولین بخشیه که نمی‌تونم حسم بهش رو توصیف کنم. من به راحتی از نچسبی ENT گفتم، از حال و هوای دلبر اطفال، از سختی‌های داخلی؛ ولی زنان رو نمی‌تونم توصیف کنم. آخه زنان جادوییه به نظرم.
تو بخش زنان، تو حرف‌ها و دغدغه‌هایی از زن‌ها می‌شنوی که هیچ وقت هیچ‌کجا و برای هیچکس بازگو نمی‌کنن. شنونده‌ی داستان‌هایی هستی که نمی‌دونی اگه خودت جای اون‌ها بودی، چه تصمیمی می‌گرفتی. زن‌هایی رو می‌بینی که شکم برآمده‌شون سی سانت جلوتر از خودشون راه میره و احساس‌شون هزاران کیلومتر جلوتر از منطق‌شون. من نمی‌دونم تو زنان خوشحالم؟ ناراحتم؟ جای درستی ام؟ فقط می‌دونم که حس و حالم از هر زنی به زن دیگه تغییر می‌کنه. من با حلیمه غربت رو زندگی می‌کنم، با هووی حلیمه احساس دل‌شکستگی. من با لیلا ذوق می‌کنم، با زهرای ۳۲ ساله دو هفته با دلهره منتظر نتیجه آمنیوسنتز می‌مونم، با افسانه ترس از دست دادن بچه و سقط بار سوم رو لمس می‌کنم، کنار مریم از زایمان طبیعی می‌ترسم، هم‌زمان با مرضیه به لکه‌ی سیاه تپنده‌ای وسط صفحه سیاه و سفید سونوگرافی نگاه می‌کنم و لبخند میشم، با آیدا یک هفته‌ی دیگه منتظر روز موعود می‌مونم و این‌ها همه در یک نیمروز بخش زنان اتفاق می‌افتن. بخشِ جادوییِ زنان.