اینجا کولرا خسته کار میکنن، دستشویی و حموما رو کوبیدن تا تعمیر | زهبا
اینجا کولرا خسته کار میکنن، دستشویی و حموما رو کوبیدن تا تعمیر کنن و دست نمیجنبونن، مجبوریم برا یه دست به آب ۲،۳ طبقهی ناقابل بریم پایین البته گلاب به روتون.
هوا گرمه،امتحان داریم، این احتمال وجود داره که یه آدم جدید وارد زندگیم شه، یهو فهمیدم باس ۳۱ روز بمونم اینجا و خونه رو ببوسم بذارم کنار و وسیله به اندازه کافی نیاوردم، پنجشنبهی هفتهی آینده قراره برگردم شیراز که فقط یه دیت برم و برگردم (وسط بخش داخلی!)، همه چی کُند سپری میشه و زمان داره کِش میاد، به اون قضیهی خرمدینها فکر میکنم و برگام میریزه
و واقعا زندگی خیلی جالب و پیچتوپیچ و عجیب شد یهو.