#308 چشم هام با دیدن سروضعشون با اون لباس های نیم وجبی از تعج | محافظ خان زاده هات
#308 چشم هام با دیدن سروضعشون با اون لباس های نیم وجبی از تعجب گرد شد و لب زدم: - اینا این جا چی کار دارن؟ همون خدمتکار جوابم رو داد و گفت: - فردین خان برای امشب دعوتشون کرده. عصبی نگاهی به اون زن ها انداختم و پله ها رو سریع بالا رفتم تا با مامان راجع به…