Get Mystery Box with random crypto!

‍ پندیات***** وقت رفتن که میشه دلِ آدم غم | ختم وترحیم خوانی مجمع الذاکرین

‍ پندیات*****



وقت رفتن که میشه دلِ آدم غم میگیره
داره میره یه جائی دست خودش نیست اسیره
گرچه از زندون دنیا آدمی رها میشه
دل غمینه که بهش روز جزا چها میشه
صحنه مرگ و تجسّم بکنیم تو فکر خویش
تاکه شاید بکنیم فکری به حال دل ریش
سمت قبله میکنند جسم ترا با دل زار
اون دم و میگن گهِ مردن و وقت احتظار
روح تو میخواد زتن بیرون بره با غم ودرد
دور تو جمع میشنن اون لحظه همه از زن ومرد
یکی میگه بخونیم آیهٔ قران به برش
یکی آب میزنه برلب تا که میکنه ترش
زره زره کم میشه از اون توان بدنت
نور چشم و هم زبان ودگری شنیدنت
لحظهٔ سختیه اون دم خدا دادت برسه
هرچی درده همه یکجا ، بجانت میرسه
وقتی جان از تن تو رفت بصد درد ومحن
میبرن غسالخونه جسمت و می کنند کفن
روح تو بالای تابوت میبینه صحنه ها رو
خنده وگریهٔ دوست ودگرآن دشمنا رو
میزارن درون تابوت نعش بیجان ترا
میبرن سمت مزار جسم پریشان ترا

سرازیر قبر میشی جا میگیری درته گور
این چه خانه ایست و تاریک وچرا نداره نور
رفقا واقربات خاک میریزن روی لحد
دیگه تنهائی نداری همدمی هستی احد
قدرت ودارائی و فرزند وهم پست ومقام
نمیاد به یاریت در دل قبرت والسلام
تنها چیزی که به دادت میرسه در آن وبال
بخدا هست عمل کمک میاد بی قیل وقال
زره ایی اگر داری عمل فراموش نمیشه
این چراغیه منوّر دیگه خاموش نمیشه
کاش (صفا) توهم بگیری عبرتی از این سخن
دور کنی زخود تکبّر نکنی هی ما ومن

شاعر قاسم جناتیان قادیکلایی



اجرای پند کربلائی رستم حسینی