Get Mystery Box with random crypto!

چرا اربابان قدرت و حاکمان در مسند، نسبت به درد و رنج جامعه، بی | خرد منتقد

چرا اربابان قدرت و حاکمان در مسند، نسبت به درد و رنج جامعه، بی‌تفاوت می‌شوند؟

هفت پاسخ به یک پرسش

پرسش از چرایی بی‌توجهی و بی‌تفاوتی حاکمان، نسبت به آن‌چه جامعه را رنج می‌دهد، نسبت به اضطراب‌ها و ترس‌ها، خواسته‌ها، نیازها، دردهای جاری، پرسشی همیشگی و البته واجد پیچیدگی است. چرا در سیاست‌گذاری‌ها و تصمیمات، به صدای احساس و عقلانیت مردم، توجهی نمی‌شود؟
در این نوشته‌ی کوتاه، تلاش می‌شود صورت‌بندی هفت‌گانه‌ای از پاسخ‌ به پرسش‌های مطرح‌شده ارائه گردد. گرچه عموم مردم به پاسخ اول، دوم و سوم، گرایش دارند و آن‌ها را علت اصلی می‌دانند؛ اما می‌توان سه علت دیگر را نیز بر آن افزود. علت‌هایی که اتفاقا علت‌های اصلی محسوب می‌شوند، اما کم‌تر مورد توجه قرار می‌گیرند.

"نظریه‌های تبیین‌گر"

اگر پرسش را با عموم مردم در میان بگذاریم، احتمال بیش‌تری دارد که به یکی از سه پاسخ زیر اشاره کنند، در حالی که به نظر می‌رسد مشکل در جای دیگری است:

۱. نظریه‌ی "جهل و بی‌خبری"
باورمندان به این نظریه، معتقدند: حاکمان، به‌علت جهل‌شان نسبت به درد و رنج جامعه، بی‌تفاوت می‌شوند. خبر ندارند و نمی‌دانند که چه بر روان و زندگی مردم می‌گذرد. در این دیدگاه و به‌طور کلی بی‌خبری را می‌توان در دو ناحیه ملاحظه نمود:
اولا، بی‌خبری از اوضاع و احوال اجتماعی و از مشقات و رنج‌های مردم.
ثانیا، بی‌خبری از نتایج و پیامدهای تصمیمات و سیاست‌گذاری‌ها.

به‌تعبیری دیگر، نمی‌دانند تصمیمات و سیاست‌ها‌ی‌شان، چه نتایج سنگین، مشقات و رنج‌هایی را بر جامعه بار می‌کند. آنان بی‌خبری‌شان را با "تئوری توطئه" پوشش می‌دهند زیرا "نظریه‌ی ‌توطئه"، دقیقا در خدمت این بی‌خبری است. این که نتایج دردناک و رنج‌آفرین تصمیمات را به دشمن بیرونی و یا عوامل درونی محول می‌کنند، نشان می‌دهند رابطه‌ی میان کردار و کنش خود با نتایج و پیامدهای آن کردار و فعل را نمی‌پذیرند. "نظریه‌ی توطئه"، چون ویروسی است که ارتباطِ فعل و پیامد فعل را در ذهن حاکمان، مختل کرده و با دست‌کاری ادراک‌شان، نتایج و پیامدها را از نظرها دور می‌کند و در نهایت موجب بی‌خبری می‌گردد.

۲. نظریه‌ی "خودمحوری"
بر اساس این نظریه، حاکمان نسبت به مشکلات جامعه بی‌تفاوت‌اند، زیرا صرفا در پی منافع خویش‌اند و از جامعه و رنج‌هایش غفلت دارند. اولویت‌شان به منافع و خواسته‌های خودشان است و درد مردم را نمی‌بینند. طبق این نظر، هر کس بر صندلی قدرت می‌نشیند، منفعت و مصلحت خود را بر منفعت و مصلحت جامعه ترجیح می‌دهد. این نظریه، بر آن است که بگوید، حاکمان "دیگری"(منظور جامعه)، را نمی‌بینند و جز برای خود و منافع خود، کاری نمی‌کنند. دستگاه سیاسی و اجرایی را در خدمت منافع گروهی و صنفی قرار می‌دهند و سیاست را با منافع خود سامان می‌هند.

۳. نظریه‌ی"نیت پلید"
قائلان به این نظریه بر این باورند که مسندنشینان قدرت، و تصمیم‌گیران سیاست، نسبت به درد و رنج جامعه بی‌توجه‌اند، زیرا تعمدا می‌خواهند جامعه را سست کنند و از این طریق، بر سرنوشت جامعه مسلط شوند. مطابق با این نظر، حاکمان در پی هرچه بیش‌تر فقیر کردن مردم‌اند تا بتوانند هرچه بیش‌تر جامعه را به‌نفع خود، مصادره و بقاء حکم‌رانی خود را تضمین نمایند.

گرچه هر سه پاسخ گفته‌شده، می‌تواند بهره‌هایی از حقیقت داشته‌باشد، اما موضوع، پیچیده‌تر از آن است که بتوان با این گمانه‌زنی‌ها بدان دست یافت. با وجود شریان‌های گسترده‌ی اطلاعاتی و رسانه‌ای و حضور انبوه موسسات و سازمان‌هایی که به پایش حکومت و جامعه مشغول‌اند، فرضِ بی‌خبری حاکمان، تقریبا منتفی است. از سوی دیگر، حاکمانِ در قدرت و سیستم سیاسی، چه منفعتی جز ضرر از تضعیف و تخریب جامعه و نارضایتی عایدشان می‌شود؟ چرا حاکمان دست به تخریب جامعه ببرند، در حالی‌که می‌دانند پایه‌های قدرت و هستی‌شان ویران خواهد شد. اگر اربابان قدرت، واجد کم‌ترین عقلانیت سیاسی باشند(که هستند)، می‌دانند افزایش نارضایتی اجتماعی باعث تزلزل ارکان قدرت‌شان می‌شود؛ اما اگر چنین است، چرا قدرت‌مداران سیاسی و حاکمان، نسبت به اوضاع و احوال، مشقات و درد و رنج جامعه بی‌توجه و بی‌تفاوت می‌شوند؟
چه عللی در کار است که سبب این بی‌تفاوتی می‌گردد؟

ادامه‌ی مقاله را در این آدرس مطالعه بفرمایید


علی زمانیان....... ۱۴۰۰/۱۲/۰۵


@kherade_montaghed