Get Mystery Box with random crypto!

تاملی و نقدی کوتاه بر گفتار استاد ملکیان در باب جبرباوری اس | خرد منتقد

تاملی و نقدی کوتاه بر گفتار استاد ملکیان در باب جبرباوری


استاد ملکیان، اخیرا در دو نوبت در باب جبر و اختیار با مخاطبان گفتگو کرده است. و گرچه به صراحت، "جبر و اختیار" را از جمله موضوعات "خردگریز" معرفی می‌نمایند، اما در مجموع، موضع ایشان به جبرگرایی نزدیک‌تر است. (سخنان ملکیان را می توانید از این‌جا بشنوید: نوبت اول / نوبت دوم)

در مقابل جبرانگاری، پرسش‌ها و نقدهای متعددی می‌توان ارائه کرد. اما از آن‌جا که طرح هر کدام، ممکن است طولانی شود، صرفا به چهار نکته بسنده می‌کنم.

نکته‌ی اول:

جناب ملکیان با صورت‌بندی چهار گانه‌ی ایده‌ی انسان مختار، می‌پرسند، انسانِ مختار، مختار بودن‌اش به چیست؟ و آن‌گاه به منظور پاسخ به این پرسش، مختار بودن انسان را ناظر به چهار مولفه مطرح می‌کند. در این صورت‌بندی، انسانی مختار است اگر، ۱. "عمل"، ۲. "اراده"، ۳. "میل" و ۴. "میل به میل‌اش" از سر اختیار باشد.
از آن جا که "اراده‌" یکی از ارکان چهارگانه‌ی اختیار است، بنابر این می‌توان نتیجه گرفت که با چهار رکن اختیار، می‌توان نتیجه گرفت که "اراده" چیزی غیر از میل، عمل و میل به میل است بنابر این، "اراده"، نه عمل، نه میل و نه میل به میل است. در این صورت "اراده" چیست؟ ملکیان، اراده را تصمیم و گزینش از میان چند چیز، می‌داند.

دو رکن ارائه شده‌ی فوق دارای اشکال است. زیرا اگر "گزینش" را پیش از اقدام بدانیم، آن گاه، "گزینش"، همان "تصمیم" است. و اگر آن را اقدام عینی و بیرونی تلقی نماییم، پس همان عملی است که رخ می‌دهد. و این در حالی است که ملکیان، "عمل" را (در تفکیک چهارگانه)، از اراده جدا کرده بود.
به عنوان مثال؛ من تشنه‌ام. روی میز، علاوه بر آب، انواع دیگری از نوشیدنی هم هست. در این موقعیت، اولا تصمیم می‌گیرم که برای رفع تشنگی، نوشیدنی بنوشم. و از میان شقوق مختلف، تصمیم می‌گیرم آب بنوشم. آن گاه برمی‌خیزم و لیوان آب را برمی‌دارم و می‌نوشم. تا قبل از برداشتن لیوان آب، و نوشیدن آن، هر چه هست، تصمیمی است که در ذهن من می‌گذرد. البته برای آن که تصمیم بگیرم، پروسه‌ای از امکان‌ها، مقتضیات، محدودیت‌ها و سپس گزینش‌ها صورت می‌گیرد. پروسه‌ای که سرجمع می‌توان آن را "انتخاب" نام نهاد.

"جبرگرا" مدعی است که "انتخاب" مطلقا یک توهم است. از نظر جبرگرا، این ما نیستیم که انتخاب می‌کنیم. بلکه این مجموعه‌ی علل و عوامل پنهان و آشکار است که به ما می‌گویند چه چیزی را انتخاب کنیم. .

اما اشکالی که به این سخن وارد است این است که:

اولا؛ به تعبیر "پوپر"، سخن جبرگرا، "ابطال ناپذیر" است. به مثال پیشین برگردم. من اگر تصمیم بگیرم آب بنوشم، (بنا به ادعای جبرگرا، من انتخاب نکرده‌ام). اگر نیمه‌ی راه پشیمان شوم، و آب پرتقال را بردارم، باز هم من انتخاب نکرده‌ام بلکه در یک دایره‌ی جبر علل و عوامل دیگر این فعل را مرتکب‌ شده‌ام.. و اگر تصمیم بگیریم، هیچ نوشیدنی ننوشم، باز هم دچار جبرم. پرسش این است که راه ابطال مدعای جبرگرایی چیست؟ چه وقت و تحت چه شرایطی از حیطه‌ی جبر می‌توان بیرون آمد؟ در این اشکال، مدعیات جبرگرایی، مدعیات سنجش‌ناپذیر و ابطال‌ناپذیر است.

ثانیا، نظریه‌ی جبرگرا کم و بیش به ایده‌ی سنتی تقدیرگرایی سخت و افراطیِ الاهیاتی شبیه است. در نگاه تقدیرگرایانه نیز این آدمی نیست که انتخاب می‌کند، بلکه موجود متعالی در جایی نشسته است و برای ذره ذره‌ی عالم، تصمیم می‌گیرد. همان که خیام هم می‌گفت: "می‌ خوردن من حق ز ازل می‌دانست". به تعبیری دیگر، می خوردن من را حق از ازل مقرر کرده بود. جبرگرا خواهد گفت: لایمکن الفرار من حکومتک. از حاکمیت جبر نمی‌توان گریخت. تنها تفاوت جبرگرای فیزیکالیستی و جبرگرای الاهیاتی در منبع و منشا جبر است. به عبارتی، تفاوت در جبار است. یکی آدمی را تماما در دستان قهار و جبار خداوند می‌بیند، دیگری در دست مجموعه‌ی به هم بافته‌ای از علل و عوامل متعدد آشکار و پنهان مادی. اگر در ادیان ابراهیمی و توحیدی، این خداوند است که فعال مایشاء است و تقدیر همگان را فقط او تعیین می‌کند. در جبرگرایی مادی‌انگارانه، نه یک خدا که گویی آدمی در دست گروهی از خدایان جبار گرفتار آمده است. در هر دوی این دو ایده‌ی متضاد، انسان، مستقل نیست، او نیست که اراده می‌ورزد و انتخاب می‌کند و هم‌چون پر کاه است در مصاف تند باد.

و باز به تعبیر خیام:
ما لعبتکانیم و فلک لعبت‌باز
از روی حقیقتی نه از روی مجاز
یک چند در این بساط بازی کردیم
رفتیم به صندوق عدم یک‌یک باز

در دو نوع جبرگرایی الهیاتی و جبرگرایی طبیعت‌گرایانه، آدمیان، عروسکانی بیش نیستند. اختلاف بر سر عروسک‌گردان است. خدا یا طبیعت؟

ادامه را در این آدرس مطالعه بفرمایید



علی زمانیان.........۱۴۰۱/۰۱/۲۳
@kherade_montaghed