Get Mystery Box with random crypto!

بابای خوبم؛ دلم برای کودکی هایی که توی آغوش مردانه‌ات مچاله می | دسر و ژله مدرن🍷

بابای خوبم؛
دلم برای کودکی هایی که توی آغوش مردانه‌ات مچاله می‌شدم و بی‌محابا شیطنت می‌کردم تنگ شده ...
برای روزهای بی‌غصه‌ای که "تو" خدای زمینی‌ام بودی و بی‌منت هوای‌ بی‌قراری‌ام را داشتی ...
با تو از هیچ چیز نمی‌ترسیدم بابا! انگار دنیا توی دست‌های تو بود.
این روزها ولی؛
دنیا به من سخت گرفته، و من آنقدر بزرگ شده‌ام که دیگر پشت مردانگی‌ات جا نمی‌شوم،
کجا پناه بگیرم بابا ؟!
امنیتِ کودکی‌ام تو بودی،
پناه بی‌پناهیِ آن روزهایم تو بودی.
حالا ولی... هیچ جای دنیا امن نیست ...
بغض‌های نانجیب، گلویم را به قصدِ کُشت فشار می‌دهند...
گریه‌ام می‌آید،
اما وقتی تو را می‌دیدم و به موهای رنگ پریده‌ات نگاه می‌کردم، به رویت نمی‌آوردم که کم آورده‌ام،
که از قوی بودن خسته ام...
تو آنقدر غریبانه جوانی‌ات را میان کودکی‌های من جا گذاشتی که دلم نمی‌آید از درد این روزهایم ذره‌ای برایت بگویم.
به حرمت چین‌های پیشانی‌ات؛
قوی‌تر از همیشه با مشکلات خواهم‌جنگید، قول می‌دهم!
تو هنوز هم امن‌ترین تکیه گاه منی اما؛
دردهای من برای این روزهای تو بی‌انصافیست ...
تو به اندازه‌ی کافی غصه‌هایی که برای خودت نبوده را خورده‌ای.
مهربان‌ترینم!
مرا بخاطر بچگی‌هایی که به قیمت جوانی‌ات تمام شد ببخش ...
دیگه ندارمت بابا….
بدون تو دنیا جای ترسناکی‌ست ...
من زیر سایه‌ی محکم مردانه‌ات، قدرت می‌گرفتم.
برایم دعا کن بابا...
شنیده‌ام دعای پدر، زود مستجاب می‌شود.