Get Mystery Box with random crypto!

وقت خداحافظی بود اما برای جان کندن من دستی تکان نمی‌خورد چهره‌ | نویسه ادبی کنتا

وقت خداحافظی بود
اما برای جان کندن من
دستی تکان نمی‌خورد
چهره‌ای غمگین و خنده‌دار
آدم برفی‌یی که عاشق آفتاب شده بود!
من، آرزویی یخ زده
در دست تابستان بودم
بیهوده تابستان بود
و من بیهوده گرمِ خاطرات خودم بودم
ظاهرا همه چیز خوب بود
آفتاب معشوق‌ی من بود
اما من
هر لحظه کوچک‌تر می‌شدم!


#بکتاش_آبتین

https://t.me/kontamagz