Get Mystery Box with random crypto!

نویسه ادبی کنتا

لوگوی کانال تلگرام kontamagz — نویسه ادبی کنتا ن
لوگوی کانال تلگرام kontamagz — نویسه ادبی کنتا
آدرس کانال: @kontamagz
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 432
توضیحات از کانال

#دوره_سوم_کُنتا، مستقل و بدون وابستگی به گروه یا دسته‌بندی شعری

Ratings & Reviews

2.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها

2022-04-15 23:29:58
آی آدم‌ها!

آی آدم‌ها، که بر ساحل نشسته شاد و خندانید،
یک نفر در آب دارد می‌سپارد جان
یک نفر دارد که دست و پای دائم می‌زند
روی این دریای تند و تیره و سنگین که می‌دانید،
آن زمان که مست هستید
از خیال دست یابیدن به دشمن،
آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید
که گرفتستید دست ناتوان را
تا توانایی بهتر را پدید آرید،
آن زمان که تنگ می‌بندید
بر کمرهاتان کمربند...

در چه هنگامی بگویم؟
یک نفر در آب دارد می‌کند بیهوده جان، قربان.

آی آدم‌ها که در ساحل بساط دلگشا دارید،
نان به سفره جامه تان بر تن،
یک نفر در آب می‌خواهد شما را
موج سنگین را به دست خسته می‌کوبد،
باز می دارد دهان با چشم از وحشت دریده
سایه‌هاتان را ز راه دور دیده،
آب را بلعیده در گود کبود و هر زمان بی‌تابی‌اش افزون.

می‌کند زین آب‌ها بیرون
گاه سر، گه پا، آی آدم‌ها!
او ز راه مرگ این کهنه جهان را باز می‌پاید،
می‌زند فریاد و اُمید کمک دارد.

آی آدم‌ها که روی ساحل آرام در کار تماشایید!
...
آی آدمها!

#نیما_یوشیج

@kontamagz
311 viewsedited  20:29
باز کردن / نظر دهید
2022-01-13 23:22:07 #برگه_شوندان

بی خطر نبود
این کبریت از خدا بی خبر
جهنمی سوزان
در سر داشت .


#حمید_تیموری_فرد


https://t.me/kontamagz
513 views20:22
باز کردن / نظر دهید
2022-01-12 07:19:13
زندگی‌ام چون خواب پروانه کوتاه بود
پر پر می‌زدم و هلهله می‌کردم
و آزادی مرا
بنام کوچک‌ام صدا می‌زد
از زیر چشم‌بند‌
شبیه هم بودند
مزدوران موظف و پایه‌ی دار!
پاهای من اما
آزاد و رها
با مرگ می‌رقصید


#بکتاش_آبتین

@kontamagz
511 viewsedited  04:19
باز کردن / نظر دهید
2022-01-12 07:15:04 رنگ پاشیدن بر هیچ
بر شانه‌ی خودم دستی تکاندم
برگشتم
و به دوردست خیره شدم
در سراب
انسان‌ها دسته‌جمعی تنها بودند
و مرگی بی‌نوبت
در سينه‌ی من پابه‌پا می‌کرد
جای خالی اشكی
بر گونه‌هایم خشکی زده بود...


#بکتاش_آبتین

https://t.me/kontamagz
406 views04:15
باز کردن / نظر دهید
2022-01-12 03:27:32 مرمت انسان


جهنم است بی تو زندگی
ای شعر! رویای مرمت انسان
تو را می‌نویسم و
در آستین تمام دنیا
دنبال دستی می‌گردم
که گلوله را
به پرچمی سفید تبدیل کند
شعبده‌ای چنین را دوست دارم


#بکتاش_آبتین

https://t.me/kontamagz
349 views00:27
باز کردن / نظر دهید
2022-01-12 03:25:53 وقت خداحافظی بود
اما برای جان کندن من
دستی تکان نمی‌خورد
چهره‌ای غمگین و خنده‌دار
آدم برفی‌یی که عاشق آفتاب شده بود!
من، آرزویی یخ زده
در دست تابستان بودم
بیهوده تابستان بود
و من بیهوده گرمِ خاطرات خودم بودم
ظاهرا همه چیز خوب بود
آفتاب معشوق‌ی من بود
اما من
هر لحظه کوچک‌تر می‌شدم!


#بکتاش_آبتین

https://t.me/kontamagz
364 views00:25
باز کردن / نظر دهید
2022-01-12 03:24:01 روزی که می مُردم

هوا سرد بود
و در یک لحظه
تن‌های بی‌شماری با من لرزیدند.
او
دست مرا محکم گرفته بود
عزراییل اسرافکار!


#بکتاش_آبتین

https://t.me/kontamagz
278 views00:24
باز کردن / نظر دهید
2022-01-12 03:22:06 به‌یاد محمد مختاری

برگ تو
افتادن پاییزی از درخت بود
پاییز شاعرانه غمگین
دستی که گلوی تو را در خیابان گم کرد
تو را جاودان کرد
و تنها چیزی که در تو باطل شد
شناسنامه
و کوپن برنج در جیب‌هات بود


#بکتاش_آبتین

https://t.me/kontamagz
252 views00:22
باز کردن / نظر دهید
2022-01-12 03:19:02 كلاهی بر سر آزادی

كلاه را از سر آزادی برمی‌دارم

نگاه كن
كیست كه این‌گونه جان خود را به بازی گرفته باشد؟!

به آسمان و دریا نگاه می‌كنم
غم‌انگیز و جذاب است دنیا

با این‌همه آیا
اعتصاب شهاب سنگ‌ها و
نهنگ‌ها
شجاعانه نیست؟!

#بکتاش_آبتین
برگردان به انگلیسی: #فانوس_بهادروند


A hat on the freedom's head


I take off the freedom's hat

Look!
Whoever has risked his life such that?!

I look at the sky and the sea
The world is so sorrowful and so glamorous

Despite all that
Aren't so coragously the meteorites and the whales strikes ?!



Poetry: Baktash Abtin
English trabslation:
Fanous Bahadorvand

https://t.me/kontamagz
550 viewsedited  00:19
باز کردن / نظر دهید
2022-01-12 03:03:46 چسب از اندوه من بردار
‎زخمی ندارد این درد
‎برگرد ‌ای وهم دوره‌گرد!
‎هر روز بر دیواری خلوت
‎جای دست و سرم را قاب می‌گیرم
‎و این منظره
‎با پاییزی نزدیک و درختی دور دور دور….
‎دیدن دارد این فاصله دویدن دارد این فاصله
‎و لکنت پاهای من با هیچ کفشی وا نمی‌شود
‎بشود که چه؟
‎صبر کن
‎ (الهی بری برنگردی)
‎رفته‌ام و نفرین شده‌ی مشت‌های سنگینی
‎بر سینه‌ی مادربزرگم بودم
‎دودم و بوی سیاه من
‎چشمان بسیاری را می‌سوزاند
‎سوزانده‌ام
‎نامه‌های فراوانی را از خودم به خودم
‎در گوشه‌ای نشسته‌ام و خودم را نصیحت می‌کنم!
‎چه کنم؟
‎در دفتر من صدآفرین‌های بسیاری بود      نبود؟
‎ورق می‌زنم
‎هزار آفرین بر این مهر‌ها
‎و بوی جوهر قرمز
‎و بوی جو…
‎و بوی…
‎و… ‎در من آرزوی بزرگی
‎از هوش رفته است!


#بکتاش_آبتین

https://t.me/kontamagz
281 views00:03
باز کردن / نظر دهید