در سوگ #سایه سایه عمری با سربلندی و عشق زیست. با بودنش، با شع | کانون شعر و ادب دانشگاه شریف
در سوگ #سایه
سایه عمری با سربلندی و عشق زیست. با بودنش، با شعرش، با کارهای بزرگش، به فرهنگ سرزمین ما شاخهای پربار افزود. از غزلهای رنگین گرفته تا سرود ایران ای سرای امید و ترانهٔ تو ای پری کجایی؟ سامان دادن گلهای تازه و گلچین هفته در رادیوی ملی و عرصه گشودن بر استعدادهایی چون شجریان و لطفی و علیزاده و مشکاتیان، تا فاخرترین آثار را بیافرینند و از همان جوانی استادان بزرگ موسیقی شوند.
از اندوههای بزرگ بشری سرود: با این غروب از غم سبز چمن بگو اندوه سبزههای پریشان به من بگو
از عشق: تا تو با منی زمانه با من است بخت و کام جاودانه با من است
گاه غربت دردها بر جانش آورد: شب آمد و دل تنگم هوای خانه گرفت دوباره گریهٔ بیطاقتم بهانه گرفت
و بر بیکسی خویش مویه کرد: چه غریب ماندی ای دل نه غمی نه غمگساری نه به انتظار یاری نه ز یار انتظاری
از فروبستگیها و ستمها دلگیر شد: بهار آمد گل و نسرین نیاورد نسیمی بوی فروردین نیاورد
و در پایان با امید به آزادی و روشنی چشم فروبست: مبین کاین شاخهٔ بشکسته خشک است چو فردا بنگری پر بیدمشک است مگو کاین سرزمینی شورهزار است چو فردا در رسد رشک بهار است.