خانزاده خانم سوران؛ زنی که زندگی اش را همۀ زنان و البته؛ م | کردستان نامه
خانزاده خانم سوران؛ زنی که زندگی اش را همۀ زنان و البته؛ مردان کرد باید بخوانند.
اسماعیل شمس
توضیح کردستان نامه: [این روزها مواردی از زن کشی توسط مردان و خودکشی زنان کرد در چند شهر مختلف رخ داد که عواطف عمومی را جریحه دار نمود. بحث درباره علل این پدیدۀ ناگوار که البته مختص کردستان هم نیست، وظیفۀ متخصصان امر است. آنچه از عهدۀ من همچون یک پژوهشگر تاریخ بر می آید، این است که نشان دهم وضعیت امروز بخشی از جامعۀ زنان کرد هیچ نسبتی با تاریخ و فرهنگ کرد و گذشتۀ کردستان ندارد. زنی که در تاریخ کرد، حتی توسط مورخانی که به شدت با او مخالف بوده اند، معرفی شده است، ویژگیهای متفاوتی دارد که در این سند بسیار مهم نمونه ای از آن را می بینید. هویت و شخصیت زن کرد در تضاد با گفتمان سنتی حاکم بوده و ضدیت و البته تعجب حامیان این گفتمان را هم برانگیخته است. پیشتر در همین کانال از شهدۀ دینوری سخن رفته است که استاد مسجد جامع بغداد بود و در مجلس درس او بزرگمردان زمانه می نشستند و تلمذ می کردند. در این پست هم از خانزاده خانم سوران سخن می رود که سوار بر اسب و شمشیر به دست فرماندهی سپاه را به عهده دارد و در کاخ خود که آثار آن تا به امروز هم باقی است، در مقام فرمانروا قلمرو خویش را اداره می کند. هرچند درباره خانزاده خانم سوران کتابها و مقالات زیادی نوشته شده است؛اما تا جایی که دیده ام، هیچ کدام از آنها به این سند اشاره ای نکرده اند. آنچه که در پیوست آمده و متن آن هم عیناً تایپ شده است، از کتاب «ذیل عالم آرای عباسی» نقل شده و مربوط به وقایع سال ۱۰۳۹ق/۱۶۲۹م، یعنی بیش از ۴۰۰ سال پیش است. جملات و کلمات نویسنده حاوی عبارات ناخوشایند و توهین آمیزی است که فرهنگ غالب آن روزگار بوده و در وصف خانزاده خانم کرد نیز به کار رفته است؛اما چنانکه می بینید فرهنگ حاکم بر زنان کرد در تضاد با این سنت بوده است. البته سرکوب خانزاده خانم سوران توسط خان احمد خان اردلان نکتۀ تأسف آور این سند است که در جایی دیگر باید از آن بحث کرد].
از سوانح اقبال که در بدایت این سفر خیر مآل به ظهور پیوست،گرفتاری خانزاده خانم سهران است.اگرچه تحریر وقایعی که منسوب به نسوان و عورات باشد در نظر همگنان عجیب و بدیع مینماید اما این خاتون مغرور کمخرد از نقصان عقل که عامه نسوان در آن شریکاند خود را عاقله دهر و اشجع شجاعان روزگار شمرده، همواره در اموری که به نسوان نسبت ندارد اقدام نموده بر مثال جوانان دلیر، چابکسواری و ترکشبندی و بیدقاندازی کردی و به شکار رفتی.
سهران ولایتی است متعلقه به اکراد تابعه روم و اکراد مذکور به قبیله سهران اشتهار دارند. عمربیگ حاکم آن قوم در زمان گیتیستان[شاه عباس] چنانچه در نسخه شریف عالمآرای عباسی رقمزد کلک بیان گردید، به اتفاق مخالفان رومیه بر سر کرکوک و شهرزور آمده بودند در معرکه گرفتار عساکر نُصرت شعار گشته عاقبت به کوه نیستی فرو رفت.
کودکی از آن سلسله مانده بود و این خاتون والده اوست.حسبالارث ملکه آن مُلک گشته از غرور و سرکشی نفس اماره سپهدار و لشکرکش آن طایفه گردید و غافل از آنکه: شکوهی نماند در آن خاندان که بانگ خروس آید از ماکیان بیاندامی بسیار از آن کوته خرد ناقص عقل در آن سرحد ظهور یافت و در این سال نیز با گروهی از اشرار سهران بر سر کرکوک آمده بود، طایفه اردلان منسوبان خان احمدخان اردلان بر ایشان ریخته فوجی از آن طایفه طعمه شمشیر و ملکه مذکور دستگیر گشت. او را به پایه سریر اعلی فرستادند.
هرچند مستوجب انواع عقوبت بود، چون با عورتی در مقام انتقام بودن در میزان فتوت و جوانمردی سنجیده نمینمود، حضرت خاقان کامیاب[شاه صفی]، نقاب مروت و مرحمت بر رخسار حالش کشیده در حفظ سیرت او توجه تام مسلوک داشتند و تقصیراتش بهعفو مقرون گشته مشمول نوازش و احسان و مطلقالعنان گردانید و عواطف و الطاف خاقانی که در حوصله حیاتش گنجائی نداشت بدین مثابه مشاهده نموده خجلت زده و از کرده نادم گشته نزد والده و کسان احمدخان رفت که هرگاه خواهد به دیار خود رود.