Get Mystery Box with random crypto!

داستان یک تحریف تاریخی(۴) روشنفکری کردی و صلاح الدین ایوبی | کردستان نامه

داستان یک تحریف تاریخی(۴)

روشنفکری کردی و صلاح الدین ایوبی

اسماعیل شمس

در مباحث گذشته گفته شد که تاریخ اندیشه جدید در کردستان به دو دوره پیش و پس از ظهور اندیشه چپ تقسیم می شود. در فضای فکری پیش از ظهور چپ در کردستان، دین، فرهنگ و هویت تاریخی مردم کرد کمابیش دارای پیوندهایی نسبتاً متعادل و متناسب بودند؛ اما پس از آن، عنصر تضاد و تقابل جای تعادل و تناسب فرهنگی و تاریخی را گرفت و جغرافیای فکری کردستان تحت تأثیر ایدئولوژی های وارداتی گرفتار دوگانه های گوناگونی شد که تا به امروز مجال باز آفرینی هیچ گونه تعادل تازه ای را بر اساس ترکیب قدیم و جدید نیافته است. با وجود نقش مهم اندیشه چپ در گسترش آموزش عمومی، عدالت اجتماعی، رفع ستم طبقاتی، دفاع از حقوق اقلیتها، زنان، محیط زیست و به طور کلی انسان دوستی و الهیات رهایی بخش در کردستان، باید گفت که این اندیشه و به ویژه صورت بندی حزبی و ایدئولوژیک متأخر آن؛ آنجا که با سیاست و فرهنگ کردستان پیوند یافته است، نیازمند نقد جدی است. برخی چپ گرایان کرد با الهام از آثار و اندیشه های مارکس و دیگر رهبران چپ سعی کردند جهان مطلوب «پرولتاریا» را در کردستان خلق نمایند و در این راه از ستیز با تاریخ و فرهنگ خود به نام مبارزه با ارتجاع و کهنه پرستی هم دریغ نکردند.

نقش چپ در کردستان تنها فضاسازی فکری و تولید گفتمانی تازه نبود، بلکه سبب شد تا جریانهای ناسیونالیستی و اسلامگرای کرد هم در واکنش به آن در صدد بازسازی و بازآفرینی اندیشه ها و نمادهای پیشین خود برآیند. نیم نگاهی به آثار کتبی و محتوای سمعی و بصری تولید شده توسط نخبگان و احزاب سیاسی پیرو این دو جریان نشان می دهد که در نیم قرن گذشته آنان تا چه اندازه متأثر از گفتمان چپ کردی بوده اند. این دو گفتمان هرچند در برابر چپ قرار داشتند یا در حال مبارزه با آن بودند، اما در نحوه تعامل با تاریخ، جامعه و فرهنگ کردستان ناخواسته و عملاً تحت تأثیر چپ قرار گرفتند.

تاریخ روشنفکری کردی در صد سال اخیر را هم نمی توان بدون توجه به این فضای کلی بررسی کرد. روشنفکری کردی، چه سکولار و چه دینی، کاملاً متأثر از اندیشه چپ و احزاب حامی آن بود و کمتر روشنفکر کردی را می توان یافت که آشکارا در برابر این وضعیت هژمونیک موضع گرفته و به نقد آن برخاسته باشد. عنصر مسلط بر دستگاه اندیشگی روشنفکری کردی به تأسی از چپ، تضاد و دوگانگی بود. می دانیم دیالکتیک یا تضاد مارکسی تحت تأثیر دوگانه ماده و روح یا دستگاه تز و آنتی تز هگل بود و مارکس با پرورش این اندیشه، آن را از حوزه فلسفه به حوزه های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تعمیم داد. در دستگاه فکری هگل، تز و آنتی تز در ستیزی مداوم با یکدیگر قرار دارند و آنگاه که از ستیز آنها سنتز یا وضعیتی تازه حاصل می شود، دیری نمی پاید که از دل آن هم تز و البته آنتی تزی دیگر خلق می شود و به این ترتیب، ستیز تا بی نهایت ادامه می یابد.

مارکس ضمن پذیرش دستگاه دوگانه محور هگل، مفهوم و محتوایش را وارونه کرد و جایگاه روح را از فرمانده هستی و شکل دهنده جسم یا ماده به نتیجه و محصول آن تغییر داد. در نظر او بنیان‌های مادی، زیربنای جامعه؛ و فرهنگ و باورهای فکری مانند فلسفه، دین و اخلاق روبنای آن محسوب می شوند. در یک برداشت آزاد، می توان گفت که دستگاه فکری مارکس بر سه محور اصلی بنیان نهاده شده است. نخست؛ تاریخ همه جوامع بشری مراحل و فرماسیون‌های یکسان یا مشابهی را طی کرده است. دوم؛ تاریخ همه آنها مبتنی بر مبارزه طبقاتی بوده است. سوم؛ نیروهای تولیدگر و طبقات فرودست با پیدا کردن آگاهی طبقاتی و رشد فکری بر ضد طبقه فرادست[ در آن زمان، فئودالیسم] و سپس سرمایه داری و امپریالیسم انقلاب می کنند و با این انقلاب رهایی بخش، لوکوموتیو وار، جامعه را از چنگ فرادستان نجات می دهند و جامعه ای تازه مبتنی بر برادری، برابری و آزادی بنا می نهند.

هیچ عجیب نیست؛ اگر بگوییم که مشخصه اصلی روشنفکری کردی، به ویژه در پنجاه سال اخیر، تلاش برای تحقق این رؤیاهای زیبا و ساختن این بهشت دنیوی بود‌‌. به موازات آن، طرفداران اسلام سیاسی هم در چارچوب دوگانه «جاهلیت و اسلام » برای احیای جامعه آرمانی اسلامی در کردستان تلاش می کردند.

در این وضعیت خاص و دوگانه؛ آنچه که مورد مخالفت قرار گرفت یا به حاشیه رفت، کلیت تاریخ کرد و برخی عناصر فرهنگ عامه کردستان بود که در ادبیات چپ به کهنه پرستی و در اسلام سلفی به خرافات شهرت یافت. نگاه روشنفکری کردی به صلاح الدین ایوبی در ذیل این نگاه کلی قرار دارد و از هر جهت نیازمند بررسی است.

[ادامه دارد]

https://t.me/kurdistanname