Get Mystery Box with random crypto!

سالها پیش یه داستانی خوندم که کلیاتش یادم مونده اما انقدر برام | ارتباط بــدون خشونت

سالها پیش یه داستانی خوندم که کلیاتش یادم مونده اما انقدر برام جالب بود که همیشه تو ذهنمه،داستان آقاییه که کلی بار سوار شترش میکنه،شتر هی تحمل میکنه،آخرین وسیله ای که سوار شتر میکنه یه دونه پَر هستش،زانوهاي حيوون ميلرزه و بوم! زمين ميخوره
مرد با تاسف باخودش فكر ميكنه كه شتر من چقدر ضعيفه! تحمل وزن يك پر رو نداشت!

اين داستان تو ذهنم موند چون بارها توي زندگي برام اتفاق افتاد و من اسمش رو گذاشتم "سندرم پَر آبي" چون توي قصه،پر آبي بود
اين سندرم وقتي اتفاق ميافته كه فرد در مقابل مسائل،فشارها،خواسته ها و توقعات ديگران هيچ واكنشي مبني بر خسته شدن يا اعتراض و عصبانيت نشون نميده،تو فكر ميكني در توانشه،براش راحته،اين كه چيزي نيست،مشكلي باهاش نداره وليي يهو،با يه جرقه كوچيك همه چيز منفجر ميشه

و تو متعجب ميموني كه وا،چه ضعيف و بي جنبه
اون جرقه همون پر آبي رنگ داستان ماست
و نقطه اي هستش كه دقيقا توي روابطمون با آدما بايد پيداش كنيم و مواظبش باشيم،كه بيشتر از حد تحمل و توان كسي ازش نخوايم،حتي اگه به هردليلي اين نخواستن و نتونستن رو ابراز نكنه
و به نظرم پيدا كردن اين نقطه از اولين و مهمترين مهارتهاي هر رابطه اي هست
همه ي آدما مثل هم نيستن و همه مثل هم نميتونن راحت درمقابل چيزهاي نخواستنيشون واكنش نشون بدن

@Channel69Logy