Get Mystery Box with random crypto!

دردِ بى ‏دردى ) تخميسى از مرثیه مشهورِ استاد شهريار) در كتاب | تشنه‌ی اندیشه / صحتی سردرودی

دردِ بى ‏دردى
) تخميسى از مرثیه مشهورِ استاد شهريار)

در كتاب حق به شأنش آيه ‏ها دارد حسين
كاف و هاء و ياء، عَين، صاد، هل اَتى دارد حسين
گوش جان را تا ابد چون نى، نوا دارد حسين
»شيعيان! ديگر هواى نينوا دارد حسين
روى دل با كاروان كربلا دارد حسين»

او، فناى حق شد و از هر كه غير از دوست رست
هم بقا باللَّه شد و اندر سرير حق نشست
كاخ استبداد و ظالم را بكوبيد و شكست
»از حريم كعبۀ جدّش به اشكى شست دست
مروه پشت سر نهاد، امّا صفا دارد حسين»


آن كه باشد راه او، اصلِ صراطَ المستقيم
آن كه باشد مظهرِ ذات خداوندِ حكيم
وان كه باشد افتخارِ كعبه و قدس و حطيم
»مى ‏برد در كربلا هفتاد و دو ذبح عظيم
بيش از اين‏ها، حرمت كوى منا دارد حسين»


او كه از هستى گذشته، مى ‏رود با عشق، كيست؟
نمره اندر امتحانِ عاشقى آورده بيست!
بر مدارِ چرخ گردون، عزم او در داد ايست!
»پيش رو، راه ديار نيستى كافيش نيست
اشك و آهِ عالمى هم در قفا دارد حسين»


آن كه راهش فارقِ راهِ صواب از ناصواب
وانكه قولش شارحِ آيات رحمان در كتاب
از پذيراى ستم گشتن همى كرد اجتناب
»بس كه محمل‏ها رود منزل به منزل با شتاب
كس نمى ‏داند عروسى يا عزا دارد حسين!»

آن كه از جمله شهيدان، ياورانش برترند
هر يكى هر اهل دل را مشهدند و دلبرند
هرچه باشد مى ‏دهند و خاطر حق مى ‏خرند
»رخت ديباى حرم چون گل به تاراجش برند
تا به جايى كه كفن از بوريا دارد حسين»

هر كه ديدش دنيوى باشد زِ سر تا پاش عيب
او نگويد از قيام كربلا، جز شيب و تيب
شايد آيد از اسارت در دلش صد شكّ و ريب
»بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غيب
ور نه، اين بى ‏حرمتى ‏ها كى روا دارد حسين؟»


موسوى در نور رويش طور بيند منجلى
عيسوى با بوىِ مويش دار مى ‏جويد، بلى
عاقبت آزادگان را اوست بى ‏همتا ولى
»سروران، پروانگان شمع رخسارش ولى
چون سحر، روشن، كه سر از تن جدا دارد حسين»


آن كه باشد مُظْهِرِ آيات از سرّ و جلى
در پى تفسيرِ راهِ مرتضى؛ مولا على،
از ازل هم او، به جان گفته ‏ست دلبر را «بلى«
»او وفاى عهد را با سر كند سودا، ولى،
خون به دل از كوفيان بى ‏وفا دارد حسين»


او كه شب را تا سحر مى ‏نالد از درد فراق
سه طلاقه كرده دنيا، چون پدر، با اشتياق
تا مهِ تابانِ دين مخفى نماند در محاق
»سر به قاچ زين نهاده راه پيماى عراق
مى ‏نمايد خود كه عهدى با خدا دارد حسين»

ياورانش هر يكى در صدرِ اخوانُ الصَّفا
گفت مولا «از شما برتر نديدم در وفا»
ذاكرانش غافلند امروز از اهل جفا
»دشمنانش بى ‏امان و دوستانش بى ‏وفا
با كدامين سر كند؟ مشكل دو تا دارد حسين»

اينك آن مظلوم، بر تحريفِ حرفش مبتلاست
دردِ بى ‏دردى نمى ‏دانى چه بد درد و بلاست
كربلا از جهل ما هر روز در كرب و بلاست
»سيرت آل على با سرنوشت كربلاست
هر زمان از ما يكى صورت‏نما دارد حسين»


هر زمان، هر روز يادش صد قيامت مى ‏كند
تا ابوالفضلى برآيد مشقِ همّت مى ‏كند
گوش كن فرياد خونش تا چه حُكمت مى ‏كند؟
»آب خود با دشمنان تشنه قسمت مى ‏كند
عزّت و آزادگى بين تا كجا دارد حسين»


نام‏دارى را به عالَم نام او نگْذاشت صيت
با مقامش هر مقامى در جهان پست است و هيت
سيرت‏ اش مقبول عقل و دين بُوَد، بى ‏لو و ليت
»دشمنش هم آب مى ‏بندد به روى اهل بيت
داورى بين با چه قومی بى ‏حيا دارد حسين»


كار بسم اللَّهِ او، چون كار حق با كاف و نون
سربلند از آسمانها او و خصمش سرنگون
صحنه كرب و بلا از صحنه محشر فزون
»بعد از اينش صحنه ‏ها و پرده ‏ها اشك است و خون
دل تماشا كن چه رنگين سينما دارد حسين»

بوى جان‏بخشِ خرد از عطر خالش شمّه ‏اى
سرّ عاشورا نداند هر كه باشد پخمه ‏اى
حضرت حُر بايد اينجا تا بخواند كلمه ‏اى
»ساز عشق است و به دل هر زخم پيكان، زخمه ‏اى
گوش كن عالم پر از شور و نوا دارد حسين»

وسعتِ شخصيّت او را ببين، عالَم هنوز ،
غرق گشته ديده از درياى او يك نم هنوز
خرّم او از وصل يارش عالمى در غم هنوز
»دست آخر كز همه بيگانه شد، ديدم هنوز
با دم خنجر نگاهى آشنا دارد حسين»

عاشق صادق كسى باشد كه در وقت بلا
دل دهد بر حكم دلبر، دل كَنَد از ماسوا
چون حسين بن على گويد بلا را صد بَلى
»شمر گويد: گوش كردم تا چه خواهد از خدا
جاى نفرين هم به لب ديدم دعا دارد حسين»

حضرت دلدار دارد در جهان بسيار يار
عاشقى گر دل به مهرِ حضرت دلدار دار
صحّتى در روز محشر يك عمل، خالص بيار
»اشك خونين گو بيا بنشين به چشم شهريار
كاندر اين گوشه عزايى بى ‏ريا دارد حسين»
7 / 7 / 67 – تبريز

@m_sehati