آدرس کانال:
دسته بندی ها:
تحصیلات
زبان: فارسی
مشترکین:
150
توضیحات از کانال
ماهد: گستراننده،عربی،از نام های الله
نور خواهی، مستعد نور شو.
Xanadu/ˈzanəduː/metaphor for an idyllic place.
Mahed/māhed/The Quran name, bringer of ease, one who makes things even and uniform.
Ratings & Reviews
Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.
5 stars
1
4 stars
0
3 stars
1
2 stars
1
1 stars
0
آخرین پیام ها 2
2023-01-05 16:34:17
سه خواهر
به نام های
گذشته
حال
آینده
که فقط یک چشم دارند
( چون در یک لحظه میتونی فقط یکی از اینها رو ببینی، کسی که در گذشته زندگی میکنه، حال و آینده رو از دست میده)
اونها همه چیز رو میبینند
و از زندگی هر کس خبر دارند
نخ سرنوشت و زندگی هر کس رو میریسند
و وقتی که زندگی کسی تموم میشه، اون نخ رو میبرند
و با بریدن اون نخ، زندگی شخص تموم میشه
خلاصه از سیدعلی عزیزی، یونان
#Mahed
47 viewsMahed Tavassoli, 13:34
2023-01-05 15:41:21
انتخاب تنها بودن با تنهایی متفاوت است.
وقتی انتخاب میکنی تنها جایی بروی، تنها زمانی را سپری کنی، تنها مشغول کاری شوی، برای وجودت ارزش قائل شدی.
انجام این چنین کارها، برای درک و شناخت بیشتر و بهتر خویشتن، بسیار مفید و حائز ارزش هست.
اگه از آدم های اهل نوشتن هستید، هر از گاهی محیطتون رو عوض کنید، یه جای جدید رو امتحان کنید، برای تنوع هم شده یک بار در یک محیط دیگه این کار رو بکنید.
حالتون بهتر میشه. صرفا یه جای غریب و بیگانه، پشت صندلی بشینید، تنها، یه قهوه سفارش بدید- ترجیحا کمکس-، اگه موزیک خوبی پلی نمیشه، جز پلی کنید و شروع کنید به دست گرفتن خودکار، بقیهش درست میشه.
#Mahed
37 viewsMahed Tavassoli, 12:41
2023-01-05 12:20:53
انگشترش همواره همراهم است.
چهرهش را به یاد ندارم.
پالتویش گرمم میدارد در این زمستان طولانی.
نامش را نمیدانم، هرگز در پیاش نبوده ام.
اما او را در خاطرم دارم.
ماهد توسلی
#Rob_Khan_Small
33 viewsMahed Tavassoli, 09:20
2023-01-05 12:16:51
هفته بعد آگهی ای را در نزدیکی آسیاب دیدم.
عکسی از مرد، مردی از ورشو
در پائین ورقه نوشته بود مردی فراری از دادگاه.
در پایان هم دادگاه سوئد بود.
اینجا روسیه.
#Rob_Khan_Small
32 viewsMahed Tavassoli, 09:16
2023-01-05 12:12:53
جلوتر نیامد، کاغذ را نگاه نکرد. من را هم نگاه نمیکرد. پالتویش را در آورد. تا کرد، خیلی آرام. روی برف ها گذاشت، کاغذ را روی آن. سه قدم آمد جلو. انگشترش را در آورد، دستکش راستش را روی برف گذاشت، انگشتر را روی آن. و رفت #Rob_Khan_Small
33 viewsMahed Tavassoli, 09:12
2023-01-05 12:11:00
...رو کرد به سویم، ده قدمی فاصله داشتیم. آرام و با طمانینه، دستکش مخمل زرشکی رنگی به دست داشت، دکمه پالتویش را باز کرد. دستش را در پالتویش کرد. درنگی کرد. دستش را در آورد و دستکش را از دست راستش درآورد، دستانش کشیده، استخوانی و کبود نمود میکردند. ...با دست…
33 viewsMahed Tavassoli, 09:11
2023-01-05 12:07:06
...رو کرد به سویم، ده قدمی فاصله داشتیم. آرام و با طمانینه، دستکش مخمل زرشکی رنگی به دست داشت، دکمه پالتویش را باز کرد. دستش را در پالتویش کرد.
درنگی کرد.
دستش را در آورد و دستکش را از دست راستش درآورد، دستانش کشیده، استخوانی و کبود نمود میکردند.
...با دست چپش کمی پالتو را به جلو کشید و دست راستش را مجددا در پالتویش گذاشت، یک ورق در آورد، کاهی رنگ، رویش مهری زده بود ظاهرا
#Rob_Khan_Small
35 viewsMahed Tavassoli, 09:07
2023-01-04 19:09:39
زن روستایی کشانکشان در برف راه میرود. پشتش به بیننده است و عضلات بازوانش از سنگینی دو سطل کشیده شده.
در این نقاشی همدردی پیسارو رو با کار روستایی و علاقهاش به برف رو باهم میبینیم.
احتمالا پیسارو این صحنه رو از پنجره کارگاهش (انباری در روستای کوچک ارانی در ۸۰ کیلومتری پاریس جایی که مستقیما روی طبیعت کار میکرد) نقاشی کرده باشه.
پیسارو در آثار متعددی علاقهاش به برف رو به نمایش گذاشته
34 viewsMahed Tavassoli, 16:09