حسین و سِر توماس ... حسین شخصیتی بینهایت بزرگ است و نمونهای | مجمع پریشانی
حسین و سِر توماس
... حسین شخصیتی بینهایت بزرگ است و نمونهای برای او در تاریخ بشر نمیتوان یافت. در بارۀ چرایی کار او من هر چه بیشتر میاندیشم فقط بر حیرتام افزوده میشود! چطور ممکن است انسانی ساخته شده از گوشت و پوست و خون و عصب و استخوان، رد یک بیعت را به بهای خون خود و قتلعام و اسارت تمام فرزندان و خویشان و دوستان و خاندانش به گردن گیرد و در این تصمیم هراسانگیز، لحظهای خوف و تردید به خود راه ندهد؟ او چه درک و فهم روشنی از اصالت معنا و مفهوم این حیات و هستی در ذهن و دل خود داشته که پایبندی و تعهد به آن را به قیمت پرداخت چنان هزینۀ خارقالعادهای موجه دیده است؟ درک این موضوع به نظرم بی حد و اندازه دشوار است و از همین رو، تلاش برخی از متفکران معاصر برای توضیح کار حسین آنگونه که باید قرین اقناع نشده است... .
به واقع آنچه مرا تا اندازهای به فهم حرکت حسین رهنمون کرده است، مطالعۀ سرنوشت سِر توماس مور صدراعظم هِنری هشتم پادشاه انگلستان در قرن 16 میلادی است. سر توماس که اصولاً مردی منعطف و بذلهگو و آرام بود، در مقابل پذیرش ریاست هنری بر کلیسای انگستان، چنان مقاومت و سرسختی غیر قابل انتظار و باوری از خود نشان داد که به قیمت جدا شدن سر از تناش هم حاضر به کمترین نرمش و انعطافی در این زمینه نشد. داستان زندگی توماس مور به ما میآموزد که در زندگی خط قرمزهایی وجود دارد که به هیچوجه و بهایی نباید از آنها عبور کرد؛ خط قرمزهایی که به حفظ شرف و عزت انسانی مربوط میشود و به زندگی معنای اخلاقی عمیقی میبخشد. سر توماس خیلی تلاش کرد تا در معرض انتخاب بین فرمانبرداری یا نافرمانی از هنری هشتم قرار نگیرد، اما وقتی ناچار به انتخاب شد، از جان خود گذشت تا از خط قرمزِ "اصول یک زندگی شرافتمندانه" نگذشته باشد. امام حسین نیز بسیار کوشید تا بین بیعت و عدم بیعت ناگزیر به انتخاب نشود، اما وقتی حاکم کوفه او را بین ذلت بیعت و عزت عدم بیعت مجبور و مخیر به انتخاب کرد، او عزت و شرافتاش را نه فقط با قربانی کردن خود بلکه یا پذیرش تراژدی قتلعام و اسارت تمام فرزندان و اصحاب و خاندانش برای همیشه بر بلندای تاریخ بشریت ثبت کرد... . (احمد زیدآبادی) @ahmadzeidabad