ابوالفضل بیهقی مینویسد: روز شنبه میان دو نماز، بارانکی خردخ | مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم
ابوالفضل بیهقی مینویسد:
روز شنبه میان دو نماز، بارانکی خردخرد میبارید؛ چندان که زمین را اندکی تر میکرد و گروهی از گلهداران در بستر رود غزنین فرود آمده و گاوها را آنجا نگه داشته بودند. هرچه گفتند از آنجا برخیزید که در راه گذر سیل ماندن خطاست، فرمان نمیبردند تا باران قویتر شد. پس، کاهلانه برخاستند و خویشتن را به پای دیوارهایی افکندند و پناهگاهی پیدا کردند که آن هم خطا بود. بر آن جانب رود در میان آن درختان چادرها برپا کرده و بیخیال نشسته بودند؛ آن هم خطا بود که در راه گذر سیل بودند. باران در پسینگاهان چنان شد که همانندش را به یاد نداشتند و تا دیری پس از نماز خفتن پیوسته میبارید و پاسی از شب گذشته، سیلی در رسید که پیران کهن اقرار کردند چنین سیلی را به یاد نمیآرند و با درختان بسیاری که از بیخ برکنده و با خود میآورد، ناگهان سر رسید. گلهداران جستند و جان به در بردند و نیز استرداران و سیل گاوان و استران را در ربود و به پل رسید و گذر تنگ بود. چگونه ممکن میشد آنهمه گلولای و درخت و چارپا یکباره بتوانند بگذرند؟ و دهانه بسته شد؛ چنانکه آب راه گذر نداشت و روی پل افتاد و دنباله سیل، همچون لشکر آشفته، از راه میرسید و آب از بستر رودخانه بالا زد. این سیل بزرگ چندان به مردم زیان رساند که هیچ حسابگری از پس اندازههایش برنمیآید و دیگر روز، مردم در دو سوی رود به تماشا ایستاده بودند و چیزی به ظهر نمانده سیل از پا افتاد.
هزار سال پیش ابوالفضل بیهقی روایت سیل غزنین را نوشت و هنوز هم ما همان را مینویسیم. مردمی که هزار سال ماجراهایشان مکرر است و دردها و رنجهایشان یکسان یعنی خود و اشتباهاتشان را تصحیح نمیکنند.
هر درس آنقدر تکرار میشود، تا آن را بیاموزیم. ما دانشآموزان فراموشکار مدرسه خوب زیستن هستیم @majmaqomh