Get Mystery Box with random crypto!

نور امیدی ته دلم بود که شاید به نرگس برسم امشب دوباره تا چند د | 𝑽𝒖𝒆𝒍𝒗𝒆

نور امیدی ته دلم بود که شاید به نرگس برسم
امشب دوباره تا چند دقیقه پیش با هم حرف زدیم
امشب حسابی از خودم خجالت کشیدم
نرگس با یکی آشنا شده و قصد ازدواج باهاش رو داره
زمستون وقتی اون شب تو پارک روبه روی خونه اش ساعتها منتظر بودم که یه نظر ببینمش یه ماشین شیک خارجی اومد و نرگس سوار شد و رفت ، امشب که پرسیدم کی بود گفت منو میخواد
یه مرد با یه هیکل حسابی ، چشای رنگی ، خیلی خوش قیافه ، خیلی خوش پوش و خوش تیپ ، تو یه ماشین شیک و نرگس مدام از اخلاق خوبش تعریف میکرد
خدایا بازی روزگارتو شُکر ، عاشقم نکردی نکردی آخرشم عاشق یه فرشته ام کردی بعدشم یه مُدل خوش تیپ ثروتمند خوش اخلاق واسه رقیب گذاشتی جلو پا منه دست خالیه لاغر مردنی
نمیدونستم چی بگم ، با خودم میگم اون که اصن به من قولی نداده بود پس چرا باید حق انتخاب خودشو فدا کنه بعد فک کردم که نرگس گفت اوایل ازش خوشش نمیومد اما کم کم جذبش شد ، با خودم فکر میکنم که وقتی میدید من میخوامش چرا اصن اجازه داد اون نزدیکش بشه بار اول که اخلاقش مشخص نبود بار اول فقط قیافه و ماشینش مشخص بود ، از معرفت دور بود این کارت
امشب حرفش این بود که خامم و نپخته ام و هیچی از روزگار سرم نمیشه داشتم تقلا میکردم بهش بفهمونم که میتونه رو من حساب کنه اما از یه جایی وسط حرفا متوجه شدم کلا دلش با من نیست و از قبل تصمیمشو واسه نپذیرفتن حرفام گرفته م حقیقتا مهم نیست چی بگم ، منم هیچ وقت نتونستم بهش بفهمونم من صبورم ، نتونستم بهش بفهمونم من آدمی ام که اگه مشکلی پیش بیاد تعمیرش میکنم نه تعویضش
آخرش هم عکس خواستگارش رو نشونم داد
دلم واسه خودم خیلی سوخت
خیلی خجالت کشیدم جلو دلم وقتی دیدم اونجوری پرپر زد واسه کسی که نتونستم عاشق خودم کنمش ، مطمئنن نرگس بهم بی علاقه نبود اما بازم مثل همیشه یه گزینه ی بهتر یه گزینه ی برنده اس و حق ندارم گِله کنم
من نرگس رو اصن سرزنش نمیکنم ، مثل همیشه خانومانه حرفاش رو زد ، از حقش واسه انتخاب کسی که دوسش داره گفت و تشویقم کرد که برم زن بگیرم ، هربار که میگفت برو زن بگیر چیزی نمیگفتم اما جگرم آتیش میگرفت
راستش خیلی دوراهیه سختیه ، این که میخواستم نرگس مال خودم باشه و اینکه دوست داشتم خوشبخت بشه و باید قبول میکردم اجازه بدم کس دیگه ای خوشبختش کنه
مسئله ای که ذهنمو مشغول کرده بچه نداشتن اون مرد و مطلقه بودنشه ، خدا میدونه اصلا تو دلم حسادتی حس نکردم ، اصلا دلم نخواست جای اون باشم با این حال یه مرد خوشتیپ خوش اخلاق پولدار یه طعمه واسه همه ی زن هاست و عمیقا نگرانم این وسط نرگس لطمه بخوره ، خودش هم لابد این رو فهمیده و حتما نگران این مسئله هست
با دیدن اون آقا و صفاتش و علاقه ی نرگس بهش امیدم رو کاملا از دست دادم ، مخصوصا که نرگس ترس داره و این اجازه ندادن برا خواستگاری ، اون مرد رو حریص تر میکنه و تا بدستش نیاره کوتاه نمیاد ، شرایط هم براش مهیاست
حالا تو قسمت پیامای ذخیره شده ی تلگرامم از اینجا بیشتر حرفای دلمو نوشتم و میخواستم کم کم بنویسم برا زنی که از عمق وجودم دوستش دارم اما من دیگه خجالت میکشم و شرم میکنم اینجا چیزی بنویسم به عنوان دوست داشتن نرگس ، حالا یه مرد کامل هست و من فقیرانه اینجا هر چیزی بگم فقط خودم رو کوچیک کردم


خدایا التماست میکنم از این حال بد از این سوزش سینه نجاتم بده
خدایا دلم داره میترکه و کسی رو ندارم باهاش حرف بزنم یه امشبو هوامو از نزدیک داشته باش