بشنوازنی بشنوازمن نشنواز نی رازها* خیزدازدل سوز ازاو آوازها* | شعر و ادب منصور قادری زنوز

بشنوازنی

بشنوازمن نشنواز نی رازها*
خیزدازدل سوز ازاو آوازها*
اندرون سینه دلرا خانه است*
واندرآن دل خانه جانانه است*
نی روایت ازجدائی ها کند*
روز شب این دل خدا یا میکند*
نی که سوخت خاکسترش ماندبجا*
دل بسوزد میشود دلبر سرا *
ای خوش آن دل که سرای دلبراست*
کعبه معمور بیت اکبراست *
کعبه ی دلراخداازبیت خویش*
کردافزون حرمتش رابیش بیش*
نشنوی چیزدگر ازنی نوا *
داغ هادارددل از آن نینوا*
زانسبب گشته دلم دریای خون*
ناله هاخیزد زصحرای جنون *
نی جسارت کرد برلب های یار*
گشت نالان جمله ی پیروکبار *
جفت شدنی باقلندرهای مست*
حرمت شاه شهیدان راشکست*
نی کجاودل کجا گرعارفی *
قیمت آن حرمت این راواقفی*
( محزونا) دل راتهی ازغیریار*
کن که تاگردد دلت بیت نگار*

استاد جبرییل رزمجوی #زنوزی