*دینداری ظاهری* نوشته ی: دکتر علی صلابی ترجمه: محمد ابراهیم س | منظومهای🦋[ حکایات و داسـ🌴ـتان ]
*دینداری ظاهری*
نوشته ی: دکتر علی صلابی ترجمه: محمد ابراهیم ساعدی رودی
*عمر بن خطاب* از حاضران در مجلس در مورد مردی پرسید که آیا کسی او را می شناسد؟ مردی برخاست و گفت: ای امیر المؤمنین! من او را می شناسم. عمر گفت: شاید *همسایه اش* هستی، چون همسایه داناتر و آگاه تر از هر کسی به اخلاق همسایگانش هست؟ مرد گفت: خیر. عمر گفت: شاید *همسفرش* بودی، چون سفر، پرده از طبیعت و سرشت انسان ها برمی دارد؟ مرد گفت: خیر. عمر گفت: شاید با او *تجارتی* داشتی و با درهم و دینار با او معامله کردی چون درهم و دینار معدن و درون انسان ها را هویدا می کند؟ مرد گفت: خیر. عمر گفت: شاید او را در *مسجد* دیده ای که ایستاده و نشسته سرش را تکان می دهد؟ مرد گفت: آری. عمر گفت: *بنشین چون تو او را نمی شناسی.* *ابن خطاب می دانست* که شخص ممکن است بر در مسجد دینش را از تن درآورد سپس کفشش را بپوشد و دیوانه وار به سوی دنیا بشتابد، مال این را بخورد، به ناموس آن دیگری تعرض نماید! *او می دانست* که ریش می تواند سنگری باشد که در پس آن دزدهای زیادی پنهان شوند و در پس چادر سیاه، ضرورتا زنی فاضله نیست! *او می دانست* که مسواک ممکن است سنگ تیز کنی باشد که با آن دندان هایمان را تیز کنیم و گوشت یکدیگر را بخوریم. *او می دانست* که نماز ممکن است ظاهر و قیافه ای شیک برای یک حیله گر نیرنگ باز باشد و حج ممکن است عبای بلندمرتبه ای برای انسانی پست باشد! *او ایمان داشت* که دینداری ای که تأثیری در رفتار و کردار نداشته باشد، دینداری توخالی است! اندونزی، با شمشیرهای جنگجویان فتح نشد بلکه تاجران مسلمان با اخلاق نیکو و امانتداریشان آن را فتح کردند! *آنان کالاهایشان را با دینشان معاوضه و خرید و فروش نمی کردند* به همین خاطر بود که مردم از آنان خوششان آمد و گفتند: عجب دین خوبی است! *ایمان کاذب،* بدتر از کفر صریح و آشکار است و هر دویشان شر و بدی را به همراه دارند! *تعامل و برخورد با دیگران،* معیار دینداری صحیح و درست است. اگر مردم تفاوت میان تاجر دیندار و تاجر غیر دیندار را ندانند، *پس فایده ی دینداری چیست؟!* اگر همسر، تفاوت میان شوهر متدین و شوهر غیر متدین را ملاحظه نکند، *پس ارزش این دینداری در چیست؟!* عکس این مطلب هم درست است. اگر والدین تفاوت میان نیکی و خوشرفتاری فرزند دیندار و غیر دیندار را احساس نکنند، *پس دینداری به چه دردی می خورد؟!*
*مصیب و بدبختی است* که ثمره ی حج ما چیزی جز خرما، آب زمزم، جانمازهای ساخت چین و خوراکی های بیک نباشد؟! *مصیبت است* که حاصل روزه ی ما چیزی جز سمبوسه، ویمتو و تمر هندی و باب الحاره نباشد! *مصیب است* اگر نمازهای ما چیزی نباشد جز حرکات نرمشی ای که برای عضلات و مفاصل ما سودمند است درحالی که قلب هیچ بهره ای از آن نمی برد. شکل و قیافه ی دینداری بسیار پسندیده است و ما به ظاهر و محتوای دینمان افتخار می کنیم، *اما عیب آن است که ظاهر را حفظ و محتوا را رها کنیم.* دینی که گوسفند چرانان را به رهبران امت ها تبدیل کرد؛ در شکل و ظاهرشان تغییر ایجاد نکرد بلکه درون و مضمون را در آنان تغییر داد. *ابوجهل همان عبا و عمامه ای را به تن داشت که ابوبکر می پوشید.* *ریش امیة بن خلف به بلندی ریش عبدالله بن مسعود بود!* *جنس شمشیر عتبه از همان آهن شمشیر خالد بود!* شکل و شمایل ها شبیه هم بود اما مضمون و محتوا تفاوت داشت! آیا دریافتیم که دین ما از ما چه می خواهد؟ عبادت با مفهوم فراگیر را می طلبد. هر آن چه خداوند متعال دوست بدارد و بپسندد؛ از گفتار گرفته تا کارهای ظاهری و باطنی. اسلام یعنی این!