جناحبندیهای جدید در نواندیشی دینی گفتوگو با علیرضا عل | مشق نو
جناحبندیهای جدید در نواندیشی دینی
گفتوگو با علیرضا علویتبار درباره جدل اخیر عبدالکریم سروش و محسن کدیور
بریدهای از متن:
ریشه بحث فعلی میان عبدالکریم سروش و محسن کدیور به مقاله اخیر کدیور تحت عنوان «طیفهای جدید اسلامی در ایران معاصر» بازمیگردد. در این مقاله کدیور دو طیف اصلی را از هم تفکیک میکند: طیف سنتی و طیف نوگرا. در این مقاله، مفهوم روشنفکران دینی منطبق است با مفهوم نوگرایان دینی و آنها همچنان در برابر سنتگرایان قرار میگیرند.
نظر من در این زمینه با برخی دیگر البته اندکی تفاوت دارد زیرا معتقدم روشنفکری دینی از همان آغاز هم دو وجه داشت: یکی وجه سیاسی و اجتماعی، و دیگری وجه دینشناسانه. آنچه به نام نوگرایی دینی مطرح است، بیشتر به این وجه دینشناسانه اشاره دارد. فعلاً این تمایز موضوع بحث ما نیست. درباره مقاله کدیور باید گفت از نظر تقسیمبندی کلی جریانهای اسلامی به سنتگرا و نوگرا و نوگرا را معادل روشنفکر دینی دانستن اتفاق جدیدی رخ نداده است.
اختلاف بر سر دستهبندیای است که کدیور در زمینه نوگرایان دینی داشته است. کدیور در آنجا سنتگرایان را به سه دسته سنتی، نوسنتی و تندرو (بنیادگرا) و جریان نوگرا را به دو دسته نواندیش و تجدیدنظرطلب تقسیم میکند. مقاله کدیور واکنشهای مختلفی برانگیخت اما تندترین واکنش به مقاله و توضیحات شفاهی بعدی کدیور درباره مقاله، واکنش سروش و دوستان وی در زمینه تقسیمبندی نوگرایان به دو دسته نواندیش و تجدیدنظرطلب و قرار دادن سروش، شبستری و… در دسته تجدیدنظرطلبها است.
در جلسهای مخاطبی از سروش درباره نظر کدیور سوال میپرسد و اینگونه که از آن پرسشوپاسخ بر میآید، به نظر میرسد مخاطبان و سروش، هر دو، معتقدند کدیور دست به تکفیر سروش زده است. در واقع آنها، تقسیمبندی جدید کدیور را مترادف تکفیر دانستهاند. با این همه باید توجه داشت که اولاً عنوان مقاله «طیفهای جدید اسلامی در ایران معاصر» است و هیچ گروهی غیراسلامی نامیده نشده است و از نظر کدیور همه این طیفها، اسلامی هستند. این نکته مهمی است.
نکته دوم این است که نواندیشان یا نوگرایان یا روشنفکران را آقای کدیور برای اولینبار دستهبندی نکردهاند. پیش از ایشان هم بسیاری کوشیدند گرایشهای مختلف در میان روشنفکران دینی را از هم تفکیک کنند و این کار تازهای نیست. ریشه این تقسیمبندیها به قبل از انقلاب بازمیگردد. علی شریعتی تفکیکی میان نواندیشان دینی داشت و دو نوع اسلامشناسی را تفکیک میکرد: اسلامشناسیِ انطباقی و اسلامشناسیِ تطبیقی.
شریعتی بازرگان را اسلامشناس انطباقی میدانست اما اسلامشناسی خود را تطبیقی معرفی میکرد. دیگرانی نیز چنین تقسیمبندیهایی داشتهاند و برای نمونه از اسلامشناسی انتقادی، اسلامشناسی متأثر از فلسفه تحلیلی و عقلگرایی حداقلی و اسلامشناسیِ متأثر از عقلگرایی حداکثری سخن گفتهاند. به هر حال این تفکیکها امر تازهای نیست و میتوان و باید میان انواع و اقسام دینشناسیهای متجدد نوعی طبقهبندی انجام داد. بنابراین احتمالاً شاید عنوان تجدیدنظرطلب است که موجب واکنش تند سروش شده است.
*این گفتوگو بهکوشش فرزاد نعمتی صورت گرفته و در شماره هجدهم روزنامه «هممیهن» مورخ ۱۰ مرداد ۱۴۰۱ منتشر شده است.
متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید mashghenow.com/?p=5739