@divane_shams
بنامِ حضرتِ عشق
چه بوی است این؟ چه بوی است این؟ مگر آن یار میآید؟
مگر آن یارِ گُلرُخسار، از آن گُلزار میآید؟
چه نور است این؟ چه تاب است این؟ چه ماه و آفتاب است این؟
مگر آن یارِ خلوتْجو، زِ کوه و غار میآید؟
سبوی مِی، چه میجویی؟ دهانش را چه میبویی؟
تو پنداری که او چون تو، از این خَمّار میآید؟
مَخُسب امشب، مَخُسب امشب؛ قَوامش گیر و دریابش
که او در حلقهٔ مستان، چنین، بسیار میآید
گُلِستان میشود عالَم، چو سَروَش میکند سیران
قیامت میشود ظاهر، چو در اِظهار میآید
خَمُش کردم، خَمُش کردم؛ که این دیوانِ شعرِ من
زِ شرمِ آن پریچهره، به استغفار میآید
شش بیت از غزلِ شمارهٔ ۵٩١ دیوانِ شمسِ حضرت مولانا
@divane_shams