2021-05-23 12:30:07
هــو
۱۲۱
#گفتارهای_عرفانی حضرت آقای #مجذوبعلیشاه قدّسسرّهالعزیز
جلد دوم - قسمت ۱۲۲ (صفحه ۱)
موضوع: روانکاوی جنبه درمانی روانشناسی است - طب و روانکاوی - همه چیز از ناحیۀ خداوند است و خداوند جز خیر نمیخواهد - خداوند خاصیت اشیاء را به پیغمبران و بزرگانی نشان داده است، این کرامت، هم اثر روانکاوی و هم اثر طبّی دارد - استخاره و استشاره
صبح شنبه ۲۱ دی ۱۳۸۷ شمسی - (جلسه خواهران ایمانی)
بسمالله الرّحمن الرّحيم
به نظرم از مرحوم هادی حائری شنیدم از پیرمردهایی که شما اسمشان را شنیدهاید ولی خودشان را ندیدهاید که رسم بر این است که پیرمردها خاطرات و تجربیات و نظرهای خود را به جوانها بگویند. جوانها غربال میکنند یک خرده را نگهمیدارند و مقداری را فراموش میکنند و مابقی را به بعدیها میدهند.
میگویند شاعری رفت پیش طبیب (لابد همه شنیدهاید) گفت آقای دکتر مدّتی است دلم درد میکند، هر چه دوا خوردم اثر نکرد. طبیب معاینات لازم را انجام داد و بعد نشست مثل اینکه میخواهد نسخه بنویسد. گفت شغلتان چیست؟ جواب داد: من شاعرم و شعر میگویم. گفت میپرسم چون شغل در نسخه نوشتن مؤثّر است. آیا بهتازگی شعری گفتهای؟ گفت بله. گفت بخوانید ببینم. او شروع به خواندن شعر کرد تا تمام شد دکتر گفت این شعر را تا حالا برای کسی خوانده بودی؟ گفت نه. گفت خواندی و من شنیدم، شعر خوبی بود. بعد شروع کرد، چیزهای دیگر پرسید. دقایقی که گذشت، دکتر پرسید دلتان بهتر شد؟ گفت بله، خوب شد. گفت شاعری که شعری بگوید و برای کسی نخواند دلش درد میگیرد، باید بخواند تا خوب شود. این قاعدهای در روانشناسی و روانکاوی است.
روانکاوی جنبۀ درمانیِ روانشناسی است. روانشناسی این است که مسیر را بدانید؛ حافظه چیست؟ احساسات چیست؟ اراده چیست؟ بعد هر بخشی که آسیب دید، روانکاوی نگاه میکند البته خود طب هم نگاه میکند و هم روانکاوی که یک جنگ و جدالی بین روانکاوی و طب ایجاد میشود. مثلاً طبیب میگوید این فرد که اخلاقش اینطور است به علّت این است که یبوست مزاج دارد، اگر من دوا بدهم خوب میشود دکتر دوا میدهد خوب نمیشود. پیش روانکاو میآید. او میگوید دکتر اشتباه کرده، علّت این ناراحتی روحی است، اصلاً بدنی نیست. او باز کارهایی که روانکاو میگوید را انجام میدهد، کمی بهتر میشود ولی خوب نمیشود. برای اینکه طبیب و روانکاو با هم کار نمیکنند. طبیب اصلاً قبول ندارد که چیزهای روانی و روحی در بدن مؤثّر است. طبیب که میگویم منظورم علم طب است که معتقد است همۀ دردهای شما مثلاً در اثر ترشّحات غدد است. طبیب میگوید من میدانم کدام غدّه است برای اینکه مثلاً وقتی آدرنالین زیاد ترشّح شود چه تغییراتی در سیستم بدن رخ میدهد و وقتی کم شود چه میشود و امثال اینها. ولی فقط آن نیست، یک جنبۀ روانی هم دارد. همین مثال که گفتم شاعر را طبیب نمیتواند مداوا کند. چون این بیماری خاصّ شاعر را فقط روانکاو میتواند درمان کند؛ بنابراین شما در زندگی و روش خود اگر سرتان درد میگیرد مدّتی به طبیب مراجعه کنید اگر کسی هم از نظر روانشناسی به شما گفت استرس باعث این سردرد شده حرف او را هم قبول کنید. البته مثل داستان ملّانصرالدین (ما هر چه داریم به نام ملّانصرالدین میگوییم) به ملّانصرالدین حکم قضاوت دادند سراپردهای آماده کرد اوّلین کسی که آمد مثلاً از دیگری طلبی داشت. آمد و دادوبیداد میکرد که بدهکار ما چنین است و همۀ گناهان عالم را به او نسبت داد و گفت که به من ظلم کرده، چنین کرده، هر چه میگفت ملّا میگفت حقّ با توست، تو حقّ داری، حقّ داری. تا اینکه او رفت. بعد بدهکار اوّلی آمد که طرف دعوای او مقدار زیادی بدگویی از او کرده بود، شروع کرد دوّمی هم هر چه میگفت ملّا میگفت تو هم حق داری، بله حق داری. زن او که از پشت پرده گوش میداد (طبق معمول گوش میداد) آمد گفت این چه طرز قضاوت است؟ تو به این گفتی حق داری، به او هم گفتی حق داری. تو که بلد نیستی قضاوت کنی. ملّا گفت تو هم حق داری.
شما این داستان را هم در زندگی خود بررسی کنید خیلی جاها صحیح است. اگر نمیگویید حق داری، ولی نگویید حق نداری. به قول ابوعلی سینا هر چه شنیدید ولو محال به نظر رسید بگویید ممکن است، ولی روی آن نایستید، مگر وقتیکه بر خود شما ثابت شد.
آدرس اینستاگرام:
instagram.com/MazareBeydokht
#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht
979 views09:30