Get Mystery Box with random crypto!

‍ کراوات شخصیت‌پرداز نگاهی زبانی به صحنه‌ای از هزاردستان #فار | مهنه‌وِشت

‍ کراوات شخصیت‌پرداز
نگاهی زبانی به صحنه‌ای از هزاردستان

#فارسینما | #فارسینما۱۴۰۰ | #علی_حاتمی | #هزاردستان

«در باب گره‌وات، مضافاً عارضم که به هزار زحمت یک شمسه مستعمل پیدا شد که فی‌الفور هم خریداری شد. و چون طریقۀ استعمال آن برای بنده مکشوف نبود و اهالی خانه هم، کما هو حقّه، هیچ‌یک سابقه‌ای در زنّاربندی و فکل‌زنی نداشتند، بنده با اجازۀ سرکار، شمسۀ مربوطه را همراه آوردم که به دست مبارک و سلیقۀ خاصۀ شما فکل‌بندی بشود.»

این جمله‌ها را در اولین قسمت مجموعۀ هزاردستان، نوشته و ساختۀ زنده‌یاد علی حاتمی، می‌شنویم. در این مجال نمی‌خواهم از ویژگی‌های ادبی این تکه بگویم؛ بلکه بر نکته‌ای زبانی انگشت می‌گذارم که اتفاقاً با عناصر سینمایی پیوند نزدیک دارد: کارکرد دراماتیک واژۀ «زنّار».

این چند جمله را نصرالله (اسماعیل محرابی) می‌گوید؛ جوانی که حجرۀ بازار را رها کرده و به‌شوق شغل دولتی، زیردست عمونشاط (جمشید لایق) در سرشماری تهران شده است. نصرالله پس از یک روز کار سرشماری، پی می‌برد که کار دولتی با روحیه و عقایدش نمی‌سازد و در پایان همان روز، عمونشاط را تنها می‌گذارد و به حجرۀ پدر برمی‌گردد. اما واژۀ «زنّار» در این میان چه اهمیتی دارد؟

علی حاتمی می‌خواهد در همان تصاویر آغازین نصرالله، شخصیت او را هم معرفی کند و پایبندی دینیِ او را نشان دهد. شیوۀ رایج، و البته غیردراماتیک، برای شخصیت‌پردازی یکی از این‌هاست: خودش مستقیم بگوید «من مذهبی هستم»؛ شخصیتی دیگر او را فردی دین‌دار معرفی کند؛ وظیفۀ معرفی او بر دوش راوی قرار گیرد. اما حاتمی کلید شناخت شخصیت او را فقط با یک واژه به دست بیننده می‌دهد.

زنّار کمربندی بوده که مسیحیان می‌بستند تا از مسلمانان بازشناخته شوند و «زنّاربندی» در یک معنا یعنی روی‌گرداندن از اسلام. نصرالله کراوات را لباس کفر می‌داند و تأکید می‌کند که خود و خانواده‌اش هرگز سابقۀ زنّاربندی نداشته‌اند. در واقع، علی حاتمی قدر کلمۀ زنّار را می‌داند و بجا و درست از آن استفادۀ دراماتیک می‌کند.

جورچین شخصیت نصرالله با تکه‌های دیگری تکمیل می‌شود: نپذیرفتن بلیت تماشاخانه از مدیر گراند هتل، نمازخواندن در کنار کوچه، مقدم‌دانستن کوچۀ «سقاخانه» به کوچۀ حمام برای ادامۀ سرشماری، مخالفت با کشف حجاب، ابراز احساسات مذهبی به صندلی آقای روضه‌خوان و... . بنابراین وقتی نصرالله در پایان روز، قید کار دولتی را می‌زند و روانۀ بازار می‌شود، بیننده تصمیم او را ناگهانی و بی‌منطق نمی‌شمارد. بخشی از این سیر منطقی مرهون بهره‌گیری دراماتیک از فقط و فقط یک واژه است.

* در مجموعه آثار علی حاتمی، چاپ نشر مرکز، تلفظ کراوات از زبان نصرالله، «قره‌وات» ضبط شده. من «گره‌وات» می‌شنوم و آن را منطقی‌تر می‌دانم: نوعی‌بومی‌سازیِ واژۀ کراوات که با گنجاندن کلمۀ «گره»، معنایی نزدیک به ذهن هم دارد.

| مهنه‌وِشت را بخوانید |

@mehnevesht