Get Mystery Box with random crypto!

Direct

لوگوی کانال تلگرام mimpe — Direct D
لوگوی کانال تلگرام mimpe — Direct
آدرس کانال: @mimpe
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 4
توضیحات از کانال

ارتباط:
@MDconnectbot
Ftm is my moon ...
○ گفتم بِدَوَم تا تو همهِ فاصِله‌ها را ...‌○

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 13

2022-02-21 14:13:32 من یادم رفت که یادم بره!
292 viewsمسافر, 11:13
باز کردن / نظر دهید
2022-02-21 13:25:45
با همان ناراحتی مرا بغل کن ، بسیار بسیار محکم
308 viewsمسافر, edited  10:25
باز کردن / نظر دهید
2022-02-21 09:13:41
به دنبال این نبود که بفهمد
آیا این عشق دوطرفه است یا نه
فقط می‌توانست به نقل از گوته بگوید:
دوستت دارم.
آیا به تو ربطی دارد؟

#ژان_کوکتو
347 viewsمسافر, 06:13
باز کردن / نظر دهید
2022-02-21 09:08:38 آرزو ميكنم يكى بياد تو زندگيتون ‏و انقد حالتونو خوب كنه كه فقط بهش بگيد‏تو از كجا پيدات شد
317 viewsمسافر, 06:08
باز کردن / نظر دهید
2022-02-20 23:10:14
بلبل آواره ، تو نمیدانستی ؟


ادامه ی بعضی مسیرها و رابطه ها ادامه ی آسیب است . آسیبی که خودمان انتخاب میکنیم به خودمان بزنیم . حواسمان به شواهد باشد .
و بیشتر از همه ، حواسمان به رویاپردازی هایی که ما را از دیدنِ حقیقتِ پیش رویمان ، دور میکند .
حواسمان به خودمان و زخمهایمان باشد . گاهی هیچکس در ادامه ی آسیب مقصر نیست ، غیر از خودمان و امید واهی خودمان به رخ دادنِ یک معجزه ی بزرگ ...
#پونه_مقیمی
592 viewsمسافر, edited  20:10
باز کردن / نظر دهید
2022-02-20 22:40:10
شور شراب عشق تو آن نفسم‌ رود ز سر
کاین سر پر هوس شود خاک در سرای تو

#حافظ
388 viewsمسافر, 19:40
باز کردن / نظر دهید
2022-02-20 19:05:14
می دهد رخنه دیوار ز گلزار خبر
لطف اندام تو از چاک گریبان پیداست

#صائب_تبریزی
400 viewsمسافر, 16:05
باز کردن / نظر دهید
2022-02-20 18:17:13 بگید ببینم
به هم یادواری میکنید که همدیگه رو دوس دارید ؟!
376 viewsمسافر, 15:17
باز کردن / نظر دهید
2022-02-19 23:55:53 شاعری نزد امیر دزدها رفت و او را با اشعار خود ستود ، امیر دزدها دستور داد ، تا لباس او را از تنش بیرون آورند و او را برهنه از ده بیرون کنند ، دستور امیر اجرا شد ، شاعر بیچاره در سرمای زمستان با بدن برهنه ، از ده خارج شد ، در این میان سگهای ده به دنبال او می رفتند ، او می خواست سنگی از زمین بردارد و آنها را از خود دور سازد ، سنگی را دید که در زمین یخ زده بود ، دست بر آن سنگ انداخت تا آن را از زمین بردارد ، ولی آن سنگ بر اثر یخ زدگی ، از زمین کنده نمی شد ، او از جدا کردن سنگ ، عاجز و ناتوان گشت و گفت : این مردم چقدر حرامزاده هستند ، که سگ را برای آزار مردم رها کرده اند ، و سنگ را در زمین بسته اند ؟
امیر دزدها ، از دریچه اتاقش ، سخن شاعر را شنید و خندید و گفت : ای حکیم ! از من چیزی بخواه تا به تو بدهم .
شاعر گفت : من لباس خودم را می خواهم ، رصینا من نوالک بالرحیل از عطای تو به همین خشنودیم که ما را برای کوچ کردن از اینجا آزاد بگذاری .

امیدوار بود آدمی به خیر کسان
مرا به خیر تو امید نیست ، شر مرسان

دل امیر دزدها به حال شاعر بینوا سوخت ، لباس او را به او باز گردانید ، به علاوه روپوش پوستینی با چند درهم به او بخشید.

گلستان / باب چهارم در فواید خاموشی
#سعدی
233 viewsمسافر, 20:55
باز کردن / نظر دهید
2022-02-19 22:38:40 کُل الذی أوجعنی، صَنعنی.
هرکس که مرا به درد آورد، مرا ساخت!

•محمود درویش
274 viewsMohammad, 19:38
باز کردن / نظر دهید