Get Mystery Box with random crypto!

ای قبّۀ گردندۀ بی ‌روزن خضرا با قامت فرتوتی و با قوّت برنا قب | میراث پارسی

ای قبّۀ گردندۀ بی ‌روزن خضرا
با قامت فرتوتی و با قوّت برنا

قبّه همان گنبد است و گنبد خضرا کنایه از آسمان. در چاپ سید نصرالله تقوی ضبط "گنبد" در متن است. و هیچ بعید نیست که شاعر یک بار "گنبد" را اختیار کرده باشد به جهت اشتراک حرف نخست با "گردنده" و یکبار "قبّه" را به ملاحظۀ "قامت" و "قوّت". به هر حال شاعر می‌گوید این گنبد که کنایه از آسمان است قوّت جوان دارد و قامت پیر. چون همچنان مثل روز اول بر همه غلبه می‌کند و از نیرویش هیچ کاسته نشده. ضمناً در پایان بیت اول تلفظ بَرنا دقیق است نه بُرنا. یعنی اطمینان داریم که ناصر خسرو چنین تلفظ می‌کرده. چون در قصیدۀ بعدی می‌خوانیم:

تا کی خوری دریغ ز برنایی؟
زین چاه آرزو ز چه بر نایی؟

و بعد:

پیری نهاد خنجر بر نایت
تا کی خوری دریغ ز برنایی؟

ادامه:
فرزند توایم ای فلک ای مادر بدمهر
ای مادر ما چونکه همی کین کشی از ما؟

مضمون این بیت را در گوشۀ ذهنتان نگاه دارید تا بعد به آن بپردازیم. اکنون می‌خواهم به ساختار مصراع دوم اشاره کنم. اینکه ادات استفهام در قدیم متصل به "که" می‌شد. مثلا می‌گفتند چرا که؟ امروز ما چراکه را در معنی "زیرا" به کار می‌بریم برای تعلیل. اما در قدیم پرسشی ادا می‌شده. شعر ابوالهیثم را به یاد بیاورید:

یکی‌ست صورت هر نوع را و نیست گذار
چرا که صورت هر هیئتی بود بسیار؟

ناصر خسرو هم از این قبیل فراوان دارد. می‌گوید:

جنبش ما چرا که مختلف است؟
جنبش چرخ چون که هموار است؟

ربطی هم به اقتضائات نظم ندارد. در آثار منثور هم این شواهد را می‌بینیم. "آیا" را هم همین طور به کار می‌بستند:

آیا که مرا تو دستگیری یا نه؟
فریادرسی در این اسیری یا نه؟

ما امروز این "که" را در مجاورت ادات استفهام ذکر نمی‌کنیم. اکنون قرن‌هاست این "که" از همجواری با "چون" و "چرا" و "آیا" پرهیز می‌کند.

ادامه می‌دهیم:

فرزند تو این تیره تن خامش خاکی ست
پاکیزه خرد نیست نه این جوهر گویا

تن خانۀ این گوهر والای شریف است
تو مادر این خانۀ این گوهر والا

ناصر خسرو شاعرفیلسوف است. به این اعتبار که صاحب جهان‌بینی است. مبانی و مبادیی دارد. همواره نسبت به جهان و اجزاء آن اصول ثابتی را عرضه می‌کند. مؤلفان اسماعیلی‌ اینگونه‌اند. ذهن منسجم و مدون و منضبطی دارند. یک دو سه چهار همه چیز معین است و پاسخ‌ها به همۀ پرسش‌های مقدّر آماده. به همین جهت مضامین او در اشعارش فراوان تکرار می‌شود. اینکه فلک یا دنیا مادر ماست بارها و بارها به انحاء و اشکال مختلف بیان شده است. جای دیگری می‌گوید:

از گردش گیتی گله روا نیست
هرچند که نیکیش را بقا نیست

خوشتر ز بقا چیز نیست او را
ما را ز جهان جز بقا هوا نیست

چون تو ز جهان یافتی بقا را
چون کز تو جهان در خور ثنا نیست؟

گیتی به مثل مادر است مادر
از مرد سزاوار ناسزا نیست

دیگران هم این تعابیر را از او گرفته اند. و شاید همه از سرچشمه. چرا که ناصر خسرو خود در مواضعی این تعابیر را از حضرت امیر اخذ کرده است. از جمله کلمات حضرت در نهج البلاغه این معنی بلند است:

الناس ابناء الدنیا ولا یلام الرجل علی حبّ امّه
مردم فرزندان این دنیا هستند و کسی را به سبب محبت به مادرش نمی‌توان سرزنش کرد.

ضمنا توجه داشته باشید که کسره‌های اضافه در این بیت چقدر زیباست. کسره‌ها و همزه‌ها و حتی تکرار ضمیر اشارۀ "این". قاعدتاً این همه تکرار باید قبیح باشد اما چقدر بیت را برجسته کرده:

تن خانۀ این گوهر والای شریف است
تو مادر این خانۀ این گوهر والا

ادامه:

چون کار خود امروز در این خانه بسازم
مفرد بروم خانه سپارم به تو فردا

می گوید تن خاموش است و خانۀ آن گوهر والا که نفس ناطقۀ انسانی است. تن متعلّق به این دنیاست. من فردا می‌روم و خانه را به تو وامی‌گذارم. چرا می‌گوید مفرد؟ و نمی‌گوید تنها؟ اینها ظرافت کار شاعر است. البته شاعرِ عالِم. چون آخرش می‌گوید "فردا". و ضمناً آیۀ قرآن است که: وکلّهم اتیه یوم القیامة فرداً. همه نزد او در روز قیامت تنها و مفرد حاضر می‌شوند. پایین‌تر اما می‌گوید تنها. چرا؟ چون آخرش می‌گوید "همتا":

تنها به صدبار چو با نادان همتا
اینجا دیگر نمی‌گوید مفرد به صدبار....

ادامه:
زندان تو آمد پسرا این تن و زندان
زیبا نشود گرچه بپوشیش به دیبا

دیبای سخن پوش به جان بر، که ترا جان
هرگز نشود ای پسر از دیبا زیبا

این بند نبینی که خداوند نهاده است
بر ما که نبیندش مگر خاطر بینا؟

در بند مدارا کن و دربند میان را
در بند مکن خیره طلب ملکت دارا

گر تو به مدارا کنی آهنگ، بیابی
بهتر بسی از ملکت دارا به مدارا

بشکیب ازیرا که همی دست نیابد
بر آرزوی خویش مگر مرد شکیبا

ورت آرزوی لذّت حسّی بشتابد
پیش آر ز فرقان سخن آدم و حوّا

آزار مگیر از کس و بر خیره میازار
کس را مگر از روی مکافات و مساوا