Get Mystery Box with random crypto!

بيدار شدم، در حالی كه در تمام بدنم احساس درد شديدی می كردم. چش | التماس تفکر

بيدار شدم، در حالی كه در تمام بدنم احساس درد شديدی می كردم. چشمانم را كه باز كردم، يک پرستار بالای سرم ايستاده بود.

پرستار گفت: "آقای فوجيما، شانس با شما يار بوده كه از بمباران دو روز پيش هيروشيما جان سالم به در برديد. و حالا نگران نباشيد چون توی اين بيمارستان در امانيد."

با صدای ضعيفی پرسيدم :
"من الان كجايم؟"

و او جواب داد: "ناگازاکی"

نویسنده: آلن ایی ماير

«دو بمب اتمی به فاصله ۳ روز بر روی شهرهای هیروشیما و ناگازاکی انداخته شد.»

@mmoltames