بیا که بوی بهار از بهار بشنوم و
طلوعِ نغمهای از شاخسار بشنوم و
بیا! صدای تپیدن از این دلِ غمگین
در این زمانهی بیغمگسار بشنوم و
بیا که تیرگی از بخت رخت بربندد
صدای روشنی از شام تار بشنوم و
تمام آهم و غم مینوازدم شب و روز
بیا که از دلِ خود《یار، یار》 بشنوم و
بیا! وگر که نیایی خودت بگو تا کی
صدای ضجّه از این کوهسار بشنوم و...؟
دمی شنیدنِ او مست میکند جان را
خدا! چقدر بمانَد خمار《بشنوم و...》؟
بیا! شنیدنِ تو دیدنی! بیا! نگذار
بمانَد اینهمه چشمانتظار《بشنوم و》
#مبین_اردستانی
@MobinArdestani