به عنوان برداشت شخصی از جایگاه مدرسه و آموزش در جامعه، اولین چ | مدیران ایران | آموزش مدیریت کسب وکار |modiriran 🕊
به عنوان برداشت شخصی از جایگاه مدرسه و آموزش در جامعه، اولین چیزی که من در تحلیل ابزارها و نهادهای اجتماعی همیشه به خودم یادآوری میکنم اینه که ابزارها و نهادهای اجتماعی، در ذات خودشون اصالت ندارن. دولت، مدرسه، مالیات، پول، قبیله، نیروهای نظامی و …، میتونن چرخهٔ عمر داشته باشن.
عمر انسان به شکل امروزی بر روی زمین، فراتر از صد هزار سال هست و این که یه نهادی درست میشه و چندصدسال یا حتی چندهزارسال باقی میمونه، صرفاً در حد عمر یه حباب روی آب هست. مثلاً نهادی مثل قبیله، زمانی شکل گرفته و الان خیلی کمرنگ شده. بردهداری زمانی بسیار ضروری و طبیعی به نظر میرسیده و حتی ادیان هم نتونستن در برابرش موضع قطعی و صریح بگیرن، اما بعداً حذف شده. ما امروز حیوانات دیگه رو میخوریم. اصلاً بعید نیست چند قرن دیگه، غذا در قالب قرصهای سینتتیک خورده بشه و از ما به عنوان «وحشیهای بیشعور»ی یاد کنن که حیوانات دیگه رو میخوردیم.
همونطور که ما امروز نسبت به بردهداری چنین حسی داریم. ممکنه روزی در دنیا چیزی به شکل «دولت» وجود نداشته باشه. احتمال داره پول متمرکز چند سال یا چند دهه دیگه در دنیا نباشه و رمزارزها جاش رو بگیرن. احتمال داره رمزارزها از بین برن و پول متمرکز بقا پیدا کنه. خود آموزش عمومی هم یه پدیدهٔ بسیار جوان در دنیاست که فقط چند قرن قدمت داره و معلوم نیست که در آینده هم دوام داشته باشه. از طرفی ممکنه صد سال دیگه هم دوام داشته باشه.
حرفم اینه که اگر از اول، وقتی میخوایم فکر کنیم، هر ابزار و نهادی رو که در اطرافمون میبینیم، اصیل فرض کنیم و معتقد باشیم که همیشه بوده و همیشه خواهد بود، از درک تغییرات محیطی ناتوان میشیم. من خودم سوالی که همیشه از خودم میپرسم اینه که: یه کودک ۱۰ یا ۱۲ یا ۱۵ ساله، چنددرصد آموختههاش رو از مدرسه به دست آورده؟ پنجاه سال پیش، چند درصد رو به دست میاورد؟ آیا میشه در مورد پنجاه سال بعد هم راحت نظر داد؟ آیا یوتیوب، گیم، وب، گوگل، سهمی از آموزش مدرسه رو در اختیار خودشون نگرفتن؟ «هوش اجتماعی» و «رقابت سالم» قطعاً ارزشمنده (البته خود اینها هم اصطلاحاتِ برساخته هستند. ممکنه پنجاه سال دیگه، هر کاری کنید، نتونید چنین لغتهایی رو به نسل بعد بفهمونید. کافیه همین موبایل که الان دستتون هست، یه تراشه بشه و توی بدن کار بذارن. بعد دیگه معنای همهٔ اینها میتونه تغییر کنه. الان هم درسته توی بدن نیست. اما کارکردش خیلی فرقی نداره). اما حالا، به فرض این که هوش اجتماعی و رقابت سالم مهمه، آیا مدرسه تنها جاییه که میشه اینها رو یاد داد؟ آیا ممکن نیست در آینده، بچههای ما در یه جایی که اسمش مدرسه نیست، هر روز برن و هوش اجتماعی و رقابت سالم رو یاد بگیرن. اما کشف جهان رو با ابزارهای مدرنتر انجام بدن؟ چرا انقدر پدر و مادرهای ما، بلافاصله بعد از ثبتنام بچههاشون توی مدرسه، دنبال کلاس فوقبرنامه میگردن؟ این به اون معنا نیست که کمکم مدرسه داره کارکرد آموزشی و پرورشی خودش رو از دست میده؟
من نمیگم الان مدرسه مهم نیست. یا مدرسه کارکرد آموزشی نداره. اما میگم به روندها دقت کنیم و یادمون باشه به هر چیزی نمیشه اصالت داد. آیا شما امروز میتونین برای بچههاتون از مکتب بگین؟ اگر بهشون بگید که چند نسل قبل، پدران و مادران ما مرغ و تخممرغ میزدن زیر بغلشون به عنوان هدیه به مکتبدار و میرفتن یه جا مینشستن یکی بهشون درس بده. بهتون نمیخندن؟ اصلاً بعید نیست پنجاه سال بعد اگر من و شما برای بچهها بخوایم از «مدرسه» بگیم و توضیح بدیم یه جایی بوده چهاردیواری، با ناظم و مدیر و کتاب درسیهایی که دولت مینوشته و بچهها باید حفظ میکردن، فکر کنن سر پیری داریم هذیون میگیم و نمیفهمیم داریم از چی حرف میزنیم. حالا شاید بگید من کمی اغراقشده میگم (که البته باور خودم این نیست). اما حرفم اینه که «جهان امروز» خودمون رو «جهان جاودانه» نبینیم. این چیزهایی که الان میبینیم، در ذات دنیا نیست. عَرَضِ بر دنیاست.