هزارپایی بود وقتی میرقصید جانوران جنگل گرد او جمع میشدند تا | مدیران ایران | آموزش مدیریت کسب وکار |modiriran 🕊
هزارپایی بود وقتی میرقصید جانوران جنگل گرد او جمع میشدند تا او را تحسین کنند؛ همه، به استثنای یکی که ابداً رقص هزارپا را دوست نداشت. یک لاکپشت حسود... او یک روز نامهای به هزارپا نوشت: ای هزارپای بینظیر! من یکی از تحسین کنندگان بیقید و شرط رقص شما هستم. و میخواهم بپرسم چگونه میرقصید. آیا اول پای ۲۲۸ را بلند میکنید و بعد پای شماره ۵۹ را؟ یا رقص را ابتدا با بلند کردن پای شماره ۴۹۹ آغاز میکنید؟ در انتظار پاسخ هستم. با احترام تمام، لاکپشت. هزارپا پس از دریافت نامه در این اندیشه فرو رفت که بداند واقعا هنگام رقصیدن چه میکند؟ و کدام یک از پاهای خود را قبل از همه بلند میکند؟ و بعد از آن کدام پا را؟ متاسفانه هزار پا بعد از دریافت این نامه دیگر هرگز موفق به رقصیدن نشد. سخنان بیهوده دیگران ازروی بدخواهی وحسادت؛ میتواند بر نیروی تخیل ما غلبه کرده و مانع پیشرفت وبلند پروازی ما شود .