Get Mystery Box with random crypto!

سلامتى&روانشناسى

لوگوی کانال تلگرام mofidmozer — سلامتى&روانشناسى س
لوگوی کانال تلگرام mofidmozer — سلامتى&روانشناسى
آدرس کانال: @mofidmozer
دسته بندی ها: کسب و کار
زبان: فارسی
مشترکین: 4.86K
توضیحات از کانال

🕊

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 54

2022-04-27 17:17:35
از اولم معلوم بود این بازیگرا دارن یه حرکتی میزنن
دختره دستشون رو، رو کرد


https://b60.ir/landing/main.html&id=TVRjek5UTT0=
392 views14:17
باز کردن / نظر دهید
2022-04-27 17:16:28
خشکی بینی

برای درمان خشکی بینی از روش زیر استفاده کنید

روغن کنجد نرم‌کننده بسیار مناسبی برای خشکی پوست است. به مدت یک هفته هر روز چند قطره روغن کنجد را داخل بینی خود بچکانید تا به‌طور کلی اختلالات بینی و حس مور‌مور ناشی از خشکی آن کاملا برطرف شود.

همچنین چکاندن روغن بنفشه یا اسطوخودوس در بینی و همچنین استشمام اسانس نعناع نیز مفید است





@mofidmozer
559 views14:16
باز کردن / نظر دهید
2022-04-27 17:15:39
داستان عجیب شیخ رجب علی خیاط و زنی آتشین...

فرزند شیخ رجبعلی خیاط میگوید پدرم چیزهایی می دید که دیگران نمی دیدند. یکی ازدوستان پدرم نقل میکرد. یک روز با جناب شیخ به جایی میرفتیم که دیدم جناب شیخ با تعجب و حیرت به زنی که موی بلند و لبـاس شیـکی داشـت نگـاه میکند
از ذهنم گـذشت که شیـخ به ما می‌ گوید چشمتان رااز نامحرم برگردانید و خود ایشان اینطور نگاه می‌کند! نگاهی به من کرد و فرمـود: توهم میخواهی ببینی من چی میبینم؟ ببین! نگاه کردم دیـدم....

ادامه داستان رجب علی خیاط و زن آتشین
https://t.me/+QDCeYaFx2QocvRrN
https://t.me/+QDCeYaFx2QocvRrN
مردی که چشم برزخی داشت
427 views14:15
باز کردن / نظر دهید
2022-04-27 17:15:39 میدونی با ریختن روغن توی ناف میشه مشکلات پوستی کک ولک و کبد چرب را برطرف کرد

خیلی از بیماریهای دیگه هم که روغن مخصوصی میخواد و گذاشتم
اسم روغن و گذاشتم حتما ببین . نبود مطلب پین هست
https://t.me/joinchat/AAAAAFBrdakFUIovSizumQ
440 views14:15
باز کردن / نظر دهید
2022-04-27 17:13:57 #خزان_دلتنگی
#قسمت_هفتصدوچهل_وسه
لینک قسمت اول
https://t.me/mofidmozer/51293

همون طور که به حرف های رخساره که حرف های درست و منطقی
ای هم بودند فکر می کردم، از جام بلند شدم برای مطلع شدن از حال عمه بالا رفتم. با فکر کردن به اون حرف ها ناخواسته دچار
عذاب وجدان شده بودم؛ عذاب وجدانی که به خاطر رفتار های غیر معقولم حسابی اذیتم می کرد. سمت اتاق عمه رفتم که سحر
و سپیده همون لحظه بیرون اومدند. سحر در رو آروم بست و رو به من گفت:»خوابید، گفتم که از خستگیه.«
-آره فکر کنم همین طور باش.
سحر:با این وضع نمی تونم تنهاش بزارم.
و رو به سپیده با دودلی ادامه داد:
-میگم امشب رو بمونیم آخرشبم میریم خونه ی داداش علی ها سپیده نظرت چیه؟
کمی لب و دهنش رو چرخوند و در تأیید حرفش گفت:»آره آخه آرین اینا هم که گفتن هُتلن و فردا میان.«
-خب پس منم میمونم.
سحر:خوب می کنی عزیز دلم، من برم یه چیزی واسه ی شام درست کنم.
و با گفتن اون حرف با قدم های محتاط و آرومش پایین رفت.
سپیده هم درحالی که به اتاق مهمون اشاره می داد گفت:»منم برم قبل از شام حمام کنم آخه دیگه شاید وقت نشه.«
و نگاهی به پالتوی توی تنم انداخت.
-توهم پالتو تو درار حالا که نمیری، کسی که اینجانیست راحت باش.
حسابی توی اون پالتو که خیلی هم ضخیم نبود گرمم شده بود و واقعاً توش راحت نبودم، از طرفی هم جز همون پالتو طبق
عادت همیشگی ام لباسی به تن نداشتم و با متوجه شدن اون موضوع به اتاقی که چمدون هاش بود رفت و کمی بعد با تونیکی
سفید مشکی و راه راه برگشت.
-فکر کنم هم سایزیم تقریباً.
لباس رو ازش گرفتم و بعد از اینکه تشکر کردم برای تعویضش به اتاق هیربد رفتم. شالم رو از سر برداشتم موهام رو محکم تر
روی سرم سفت کردم. مقابل آینه ایستادم و همین که زیپ پالتوم رو پایین کشیدم هیربد یکباره داخل اتاق اومد و غیرارادی
سمتش چرخیدم. از ورود ناگهانی اش حسابی دستاچه شده بودم و از دستپاچگیِ من اون هم کمی هول شده بود و درحالیکه
روش رو سمت دیوار می چرخوند گفت:»من نمیدونستم اینجایی، راحت باش من میر... «
واقعاً از اون رفتارهامون خنده ام گرفته بود حتی باعث شده بودم که اون هم اجباراً به خاطر من رفتاری رو انجام بده که دوست
نداره. حرف ها و نصحیت های رخساره باز توی سرم پیچید و با دقیقه ای فکر کردن هرچند که برام سخت بود لب باز کردم.
-نه... بمون.
با اون حرف صورتش رو به طرفم چرخوند. متعجب نگاهم میکرد که با کمی این پا و اون پا کردن گفتم:»عیبی نداره یعنی خب
میتونی بمونی.«
درحالی که درو پشت سرش می بست به سمتم اومد. بعد از نگاه تعجب برانگیزی تای لبش رو آروم حرکت داد.
-ولی تو...
نفس بلندی کشیدم و با دستپاچگی ای که سعی در پنهان کردنش داشتم لب روی هم فشردم.
-من... خب من میدونم که رفتارام واقعاً قابل درک نیستن و اینم میدونم که تو...که تو توقعاتی ازمن داری و... یعنی ه...هرچی تو
بخوای.
زیپ پالتوم همچنان باز بود و با اون وضعیت از نظرم ناجور، مقابلش ایستاده بودم. معذب بودم و صورتم کمی سرخ شده بود.
صدایی نشنیدم و نگاهم رو آروم بالا کشیدم. با لبخندی ملیح و چشم های خمار شده اش خیره ی نگاهم شده بود که با پته تته
گفتم:»چ... چرا اینجوری نگام میکنی خب... خب گفتم که هرچی تو... «
اما قبل از اینکه حرفم تموم بشه انگشتش رو روی لبم گذاشت
هیش.
و بعد از نگاه و تکون دادن سرش به نشونه ی تأسف، زیپ پالتوم رو آروم بالا کشید . خیره نگاهش می کردم که دستم رو گرفت و
در حالیکه روی تخت می نشوندم، بعد از نگاهی دلنشین و آرامش بخش لبخند ی زد.
-کی این چیزا رو بهت گفته؟
از حرفش و اینکه از کجا این موضوع رو فهمیده بود، حسابی جاخورده بودم.
-ه... هیشکی.
لبی تر کرد و درحالی که چهره اش جدی شده بود، کمی روی تخت جا به جا شد و نزدیک تر نشست.

رمان هات و جذاب #مسافر
این کارهاش چنان لذت زیادی رو به بدنم تزریق کرد که تمام تنم به تکاپو افتاده بود...
بالاخره اما اونقدر به این کارش ادامه داد تا تنم لرزید و ارضا شدم..... اونوقت بود که یه حس خوب بهم دست داد.... اون انقباض رها شد و آروم گرفتم....
چشمامو وا کردمو لبخند زدم... اونم با لبخند نگام کرد و بعد اومد بالا و دوباره ازم لب گرفت و همزمان بازم سینه هامو با
دست مالوند... حالا نوبت من بود که واسش جبران کنم .....
دلم میخواست هردو لخت شیم ... دلم میخواست منم اونو به اوج برسونم...... اینبار چرخیدیم تا من روی بدن اون باشم نه اون.... موهامو پشت گوشم زد و با لبخند صورتمو از نظر گذروند...
اونقدری دوستش داشتم که گاهی حتی وقتی کنارش بودم هم احساس میکردم دلتنگشم! چشمامو آروم بستمو بعد سرمو خم کردم...
https://t.me/joinchat/AAAAAFRGBl-HB_XjMAc8CA
@mofidmozer
806 views14:13
باز کردن / نظر دهید
2022-04-26 20:03:28 والدين محترم عوارض صافي كف پا در سلامت آينده فرزندان ما بسيار تاثير گذار است. بیشتر بدانید
http://t.me/joinchat/AAAAAFE1PqSXHaX0tfZQew
493 views17:03
باز کردن / نظر دهید
2022-04-26 20:03:28
والدين گرامي تشخيص به هنگام صافي كف پاو انحرافات زانو در كودكان تاثیر زيادي در پيشگيري عوارض آن در سنين بالا دارد.
۱۸
مشاوره رایگان

عضويت در كانال ارتوپدي كاميار
t.me/joinchat/AAAAAFE1PqSXHaX0tfZQew
492 views17:03
باز کردن / نظر دهید
2022-04-26 20:03:09
پیوسته به خودتان یادآوری کنید:

گرچه این وضعیت دشوار است، گرچه حکمت آن را درک نمی‌کنم، گرچه منصفانه نیست، امّا نگرش مثبتم را حفظ می‌کنم و سرشار از شادی باقی می‌مانم.
می‌دانم که این وضعیت نمی‌تواند مرا به عقب براند. منتظر می‌مانم تا خداوند مرا به سوی دیگر اوضاع رهنمون سازد که موقعیت بهتری برایم در پی خواهد داشت.

@mofidmozer
532 views17:03
باز کردن / نظر دهید
2022-04-26 17:08:32
عرضه انواع لوازم خانگی به صورت عمده و خرده از بانه
ارسال رایگان به تمام نقاط کشور

فروش #کولرگازی #لباسشویی #ظرفشویی #لباسشویی
09185322818
09185322819
09185155580

https://t.me/joinchat/Rzamla2G7fjALjqb
526 views14:08
باز کردن / نظر دهید
2022-04-26 17:08:32
ساعت مچی بايد شيک و خاص باشه

تا 50% تخفيف

@unikwatch
@unikwatch
461 views14:08
باز کردن / نظر دهید