Get Mystery Box with random crypto!

نهضت ملی ایران کوششی بود که به شکست انجامید، ولی نفس عمل از نظ | مصدق به روايت تاريخ و اسناد

نهضت ملی ایران کوششی بود که به شکست انجامید، ولی نفس عمل از نظر اعتبار تاريخ ايران ارزش داشت زیرا نشان داد که نیروی مرموز ایرانی هرچندگاه یک بار می تواند از نو به بروز آید. روزنامه «لوموند» نوشت: «مصدق، ایرانی ای که غرب را به لرزه آورد.» (شماره ۲ دسامبر ۱۹۵۳). پس از قضیه ایران بود که جریان کانال سوئز و کنفرانس باندونگ پیش آمد و از همان تاریخ، با همه پیروزی در کودتای ایران، امپراطوری انگلیس رو به نشیب نهاد. اتهام هایی که از جانب دادستانی به مصدق بسته شد و برای او تقاضای اعدام گردید، درست همان هایی بود که می بایست به ملت ایران بسته شود: سرپیچی از فرمان، قیام بر علیه نظام مشروطه سلطنتی...

پاسخ مصدق این بود:

"در طی تاریخ مشروطیت ایران، این اولین بار است که یک نخست وزیر قانونی را به حبس می اندازند و روی میز اتهام می نشانند. برای من خیلی روشن است، ولی میخواهم افراد جوان مملکت نیز علت این سختگیری و شدت عمل را بدانند و از راهی که برای طرد نفوذ بیگانگان پیش گرفته اند، منحرف نشوند و از مشكلات نهراسند و از راه حق و حقیقت بازنمانند،
به من گناهان زیادی نسبت داده اند ولی من خود می دانم که یک گناه بیشتر ندارم و آن اینکه تسلیم تمایل خارجیان نشده و دست آنان را از ثروت ملی کوتاه کرده ام و در تمام مدت زمامداری از لحاظ سیاست داخلی و خارجی فقط یک هدف داشته ام و آن این بود که ملت ایران بر مقدرات خود مسلط شده و هیچ عاملی جز اراده ملت بر مملکت حکومت نکند و پس از پنجاه سال سابقه و تجربه به این نتیجه رسیدم که جز با تأمین آزادی و استقلال کامل، ممکن نیست ملت ایران در راه سعادت خود بر موانع و مشکلات غلبه کند و برای نیل به این منظور تا آنجا که توانستم کوشیدم، درست است که می خواهند سرنوشت من و خانواده ام را درس عبرت دیگران کنند، ولی من مطمئنم که نهضت ملی ایران خاموش نشدنی است..." (اطلاعات، ۲۲ آبان ۷۲)

و جای دیگر:
"نظر بنده این بود که تا ملت ایران به پای خود نایستد، هیچ وقت آزادی و استقلال پیدا نمی کند. ما نباید به امید عواید نفت زندگی کنیم. مگر عواید نفت چند سال نبود، چه به مملکت ما رسیده؟"

و جای دیگر:
"این جانب نمی خواهم عرض کنم که عواید نفت خدمت بزرگی به اوضاع اقتصادی مملکت و بالا بردن سطح زندگی مردم نمی کند، بلکه می خواهم این عرض را بکنم که عواید نفت وقتی برای ما مفید است که آزادی و استقلال ما از بین نرود، یعنی مملکت را با عواید نفت معامله نکنیم."

و نيز:
"... از نظر صلاح مملکت نخواستم که دست از کار بکشم و می خواستم قصة نفت را که بسیار تشنه حل آن بودم، حل کنم و به فرض اینکه نمی خواستند قرارداد شرافتمندانه ای با دولت این جانب معقد کنند، وضعيات اقتصادی مملکت طوری شود که بدون عواید نفت مملکت بتواند روی پای خود بایستد و آزادی و استقلال که برای هر فرد مملکت یک قضيه حیاتی است از بین نرود..."

"تنها گناه من و گناه بزرگ و بسیار بزرگ من این است که صنعت نفت ایران را ملی کردم و بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیم ترین امپراطوری جهان را از این مملکت برچیده ام."

"عمر من و شما و هر کس چند صباحی دیر یا زود به پایان می رسد، ولی آنچه می ماند حیات و سرافرازی بک ملت مظلوم و ستمدیده است و بس..."

"چون از مقدمات و طرز تغییر و جریان دادرسی معلوم است که در گوشه زندان خواهم مرد و این صدا و این حرارت را که همیشه در خیر مردم به کار برده ام خاموش خواهند کرد و چون دیگر جز در این لحظه نمی توانم لحظه ای دیگر با هموطنان عزیز صحبت کنم، بدین وسیله از مردم رشید و غیور ایران، مرد و زن، توقع و تاکید و تابید می کنم که در راه پرافتخاری که قدم برداشته اند، از هیچ حادثه ای نهراسند."(اطلاعات، ۷ دی ۷۲)

مصدق همانگونه که گفته بود و شاید هم خواسته بود دیگر روی آزادی ندید و در زندان احمد آباد جان سپرد اما زندانبانان او و کودتاگران نیز سرانجام دیدند آنچه می بایست ببینند، زمانی که به این پیرمرد توهین می کردند و به ملت ایران نیز، آنقدر سر مست بودند که نمی توانستند این اصل هزار بار امتحان داده را در نظر آورند که: هر کس باد می کارد، طوفان درو می کند، دیرتر یا زودتر.

*منبع:
بازتاب ها/محمدعلی اسلامی ندوشن/انتشارات آرمان/چاپ اول/بهار ۱۳۸۳/ص ۲۵۹-۲۵۵

[۳]