بترس از خدا و ميازار کس ره رستگاری همين است و بس کنون ای خردمند بيدار دل مشو در گمان پای درکش ز گل ترا کردگارست پروردگار توي بنده و کرده کردگار چو گردن به انديشه زير آوري ز هستی مکن پرسش و داوري نشايد خور و خواب با آن نشست که خستو نباشد بيزدان که هست (فردوسی) #اخبار_محسن_اباد_زبرخان @mohsenabadzabarkhan 206 views09:39