کَنده بادا، ز بیخ، شاخِ تری که کُنَد ریشه در برِ مرداب نیس | شکستِ آینه
کَنده بادا، ز بیخ، شاخِ تری که کُنَد ریشه در برِ مرداب نیست بادا جَهولدندانی که هم از ریشه فاسد است و خراب شیشه در پای آن نسیمِ دروغ که دهد فر به بالهای غراب خاک در چشمِ چشمۀ دغلی که به داروغۀ دغا دهد آب.